دنياي جادوگران
آگاتا که از بچگی داستان تعریف کردن را دوست داشت، با خانواده کوچکش در یک شهر تفریحی انگلستان زندگی میکرد. دختر کوچولوی با استعداد دوستانش را دور هم جمع میکرد و ساعتها برایشان قصههای عجیب و غریب تعریف میکرد. همین ذوق و علاقهاش باعث شد مادر بافرهنگ و کمالاتش به توانایی دخترش توجه کند، او را به مدرسه نفرستد و خودش شخصا ً در خانه آموزشش بدهد. کدام بچه ای است که از مدرسه نرفتن بدش بیاید؟ خصوصا ً وقتی قرار است معلم، مادر مهربانش باشد. مادرش همیشه او را در راه داستان خواندن و نوشتن راهنمایی و تشویق میکرد. حتی یک بار وقتی آگاتای کوچک آنفلوآنزای سختی گرفته و مجبور بود چند روز در رختخواب بماند، مادرش به اش گفت: «بهتر است داستان بنویسی و به هیچ وجه فکر نکنی که نمیتوانی. من مطمئنم تو از عهده اش برمیآیی!» این همه اعتماد به نفس به علاوه استعداد ذاتی نوشتن، از او یک «ملکه جنایت» ساخت، لقبی که هموطنانش در انگلستان به او داده اند. اصلا آگاتا کریستی انگ انگلیسیها بود. برای همین و با وجود پدر امریکاییاش هیچ وقت تابعیت امریکایی نگرفت. او یک انگلیسی تمام عیار بود و تا آخر عمرش برای انگلیسیها داستانهای پلیسی خواندنی نوشت. 66 داستان نام او را در رکوردهای گینس به عنوان پرفروشترین نویسنده کتاب برای همیشه ثبت کرده است. او بعد از شکسپیر، دومین نویسنده پرفروش در ژانرهای مختلف هم هست. نمایشنامه ای هم که نوشت – تله موش – رکورد بیشترین اجرا در کل نمایشنامههای دنیا را به دست آورد و میگویند یک میلیارد از کتابهایش به زبان انگلیسی و یک میلیارد به 103 زبان مختلف ترجمه و چاپ شده اند. همین فرانسویهای پرافاده که همیشه با انگلیسیها کل کل «چه کسی با فرهنگتر است؟» دارند، تا به حال 40 میلیون نسخه از کتابهای آگاتا کریستی را خریده اند. هر چند خیلیها معتقدند او در بیشتر داستانهایش کار فوقالعاده ای نکرده و همان شیوه نویسندههای قبلی داستانهای پلیسی – معمایی را ادامه داده؛ داستانهایی که در عهد انگلیس ویکتوریایی میگذرند؛ با آن دیسیپلین طبقه مرفه و بورژوا! الگوی داستانها همان الگوی قدیمی بود؛ قتلی اتفاق میافتد و انگار که در یک اتاق کاملا ً تاریک صورت گرفته باشد. قاتل دود شده و رفته هوا، کسی هم از انگیزههای قتل خبر ندارد. آن وقت است که سر و کله یک کارآگاه باهوش و آب زیرکاه پیدا میشود که دانه به دانه سرنخها را کشف میکند و خواننده را دنبال خودش میکشاند. بعد از کلی کش و قوس و در پایان، کارآگاه باهوش ذاتیاش از راز قتل و قاتل پرده برداری میکند. خواننده هم که رو دست خورده، آه از نهادش بلند میشود و فکر میکند حدس زدن پایان ماجرا کار سختی هم نبود، اگر او هم حواسش را جمع میکرد و در طول داستان نخها را میگرفت! اما این همه خواننده پرو پا قرص برای شنیدن داستانهای تکراری دور و بر خانم کریستی جمع نشده بودند. او نکات ظریفی را چاشنی داستانهایش کرده بود. آگاتا داستانهای قتل و جنایت را با هوش و ذکاوت سرشارش بین مردم عادی آورده بود. قتل ساده اتفاق میافتاد و در پایان ماجرا مردم احساس نمیکردند این ماجرا ممکن نیست برایشان اتفاق بیفتد. آگاتا کریستی تمام علت و معلولهای داستانهایش را از زندگی عادی مردم زمان خودش میگرفت. برای انگیزههای قتل دلایلی میآورد که باورش برای مردم راحت بود و هر روز با آن سر و کار داشتند. کریستی در داستانهایش به مخاطب و کارآگاه به یک اندازه اطلاعات میداد و از گروههای تروریستی عجیب و غریب یا سمهای مهلک استفاده نمیکرد. او خواننده را مجبور میکرد از یک جایی به بعد در داستان مدام حدس بزند و در حدس و گمانهایش غرق شود. داستان را تا جایی پیش میبرد که دیگر خواننده از حل معماها ناامید میشد. آن وقت کارآگاه پوآرو با این سلولهای خاکستری معروفش یا یکی دیگر از شخصیتهای جذاب داستانهایش، آخر داستان را طوری تمام میکردند که انگار حل معماها فقط کار خودشان بوده و بس. آگاتا کریستی خوانندهها را با داستانهای پر رمز و رازش آچمز میکرد. تخیل فوقالعاده و ذهن منسجمش او را برای نوشتن داستانهایی با ساختارهای منظم و محکم توانا میکرد. وقتی هم که یک پلیسینویس تمام عیار و معروف شد، دیگر هیچ نویسنده ای نبود که بتواند روی دست داستانهایش بلند شود. او اولین داستانش را وقتی با مادرش در قاهره بود نوشت؛ یک داستان پرشخصیت که بعد از مدتی بیخیالش شد و برای همیشه آن را در کشوی میزش گذاشت. جنگ جهانی داشت تمام میشد که با یکی از اعضای ارتش سلطنتی به اسم آرچپبالد کریستی ازدواج کرد؛ ازدواجی که به جز یک دختر برای آگاتا ثمرهای نداشت و منجر به طلاق شد. آگاتا نوشتن اولین رمان چاپ شده اش را وقتی شروع کرد که در بیمارستانهای نظامی صلیب سرخ پرستار زخمیهای جنگ جهانی اول بود؛ وقتی خواهرش طبع ماجراجو و سرکش آگاتا را نادیده گرفت و به او گفت داستان پلیسیای نیست که او بخواند و از همان اول نتواند پایانش را حدس بزند. سال 1921 که اولین رمانش با نام «رسوایی پر رمز و راز استایلز» چاپ شد، ناشران انگلیسی حسابی هیجانزده شدند و خانم نویسنده با یکی از بزرگترین ناشران انگلستان قرارداد بست. آگاتا کریستی در همان روزهای اول کارش بود که پدیده پوآرو را به خوانندههایش معرفی کرد و با محوریت شخصیت او حدود 50 داستان نوشت. او بعد از طلاق با دخترش راهی سفرهای دور و درازی شد. در همان سفرها بود که با یک باستانشناس آشنا شد و با او ازدواج کرد. از آن به بعد آن باستانشناس هم سفر او در ماجراجوییهای بیپایانش شد؛ ماجراهایی که او تا دم سکته مغزی و مرگش از آنها داستان ساخت. کریستی درباره پرکاری عجیبش که آدم را به شک میانداخت، میگفت: «یکی از مشکلات ما نویسندهها این است که گاهی شوق و ذوقمان برای نوشتن کتابی فروکش میکند. در این جور مواقع آدم مجبور است کتاب را کنار بگذارد و به کاری دیگر مشغول شود … و چون من خوشم نمیآمد بنشینم و توی فکر بروم، فکر کردم که اگر همزمان دو کتاب را در دست بگیرم و به تناوب از یکی به دیگری بپردازم، همیشه سرحال و مشغول به کار خواهم بود». سر و کله خانم مارپل کنجکاو و دوست داشتنی سال 1926 در یک داستان کوتاه در مجله معروف The Sketch پیدا شد. بعد از آن بود که شخصیت محوری یک داستان بلند به اسم «جنایت در خانه کشیش» شد که سال 1930 به بازار آمد. دوشیزه مارپل 70 ساله در 12 رمان و 20 داستان کوتاه آگاتا کریستی حضور دارد. بعد از این که تلویزیون بی بی سی 12 فیلم تلویزیونی بر اساس داستانهای خانم مارپل را نشان داد، خانم مارپل شد یک صفت؛ وقتی خانم میخواست سر از یک ماجرا دربیاورد به او میگفتند: «خانم مارپل بازی درنیاور!» کنجکاوی، بارزترین خصوصیت پیرزن روستایی داستانهای کریستی بود. او پیرزنی سنتی، با دیسیپلین و شیک و پیک است. آگاتا کریستی خانم جوآن نیکسون (بازیگر نقش خانم مارپل در سریال) را در یک تئاتر دید، بعد از تئاتر به خانه رفت و برای جوآن نامه ای نوشت، او در نامه به جوآن نوشت که دوست دارد او نقش مارپل داستانهایش را بازی کند. آرزویی که تحقق پیدا کرد اما 8 سال بعد از مرگ خانوم نویسنده! آگاتا کریستی شخصیت خانم مارپل را خیلی دوست داشت، طوری که میگویند محبوبترین شخصیت داستانی برای او بوده. بانوی داستانهای پلیسی – معمایی در زندگی نامه اش نوشته: «هیچ نوع نامهربانی در خانم مارپل نیست. او فقط نمیتواند به آدمها اعتماد کند. هر چند انتظار بدترین چیزها را دارد اما بیشتر آدمها را با وجود کارهایی که انجام دادهاند، با مهربانی میپذیرد.» او پیرزن بیآزاری است که هم ساده هم زیرک. سر از پیچیدهترین ماجراهای پلیسی درمیآورد و آنها را به شکل مسالمتآمیز و زیرکانه حل و فصل میکند. به جز سریالی که تلویزیون ما نشان داده، از داستانهای خانوم مارپل بارها و بارها اقتباس تلویزیونی و سینمایی و حتی انیمیشنی شده است. هرکول پوآرو را دیگر همه میشناسند. او یکی از مشهورترین شخصیتهای تاریخ ادبیات است که در 30 داستان بلند و بیشتر از 50 داستان کوتاه نقش اصلی بوده. او یک بلژیکیالاصل است که قبلا ً در بلژیک پلیس بوده اما به دلایلی تغییر عقیده میدهد و کارآگاه خصوصی میشود. جنگ جهانی دوم که شروع میشود و بلژیک اشغال میشود، به انگستان میرود. در انگلستان هم حسابی اسم در میکند و معروف میشود، او اتفاقی یک دستیار خوب پیدا میکند به اسم هستینگز. پوآرو و هستینگز کلی معماهای پیچیده پلیسی را با هم حل میکنند. پوآروی مغرور و خوش تیپ از آن کارآگاهها نبود که با ته مانده سیگار و پیدا کردن آلت قتل مجرم را پیدا کنند. او همه چیز را بررسی میکرد و بعد روی صندلی مینشست. آن وقت سلولهای خاکستریاش را به کار میانداخت و صحنه جرم را برای خودش بازسازی میکرد. آگاتا کریستی خالق پوآرو میگوید: «خواسته کارآگاهاش حتما ً بلژیکی، تمیز و وسواسی باشد. هر چند بعدها زیرآب پوآرو را زد و گفت، دربارهاش اشتباه میکرده. او گفت باید بعد از چند داستان این پیرمرد را بیخیال میشده و سراغ یک آدم جوان تر میرفته!» واقعیت این است که آگاتا کریستی از خوانندهها و علاقهمندان پوآرو ترسید و این کار را نکرد. اما بعد پوآروی بیچاره را کشت و خانم مارپل را آفرید تا این طوری دق دلش را خالی کند. منبع بخش ادبیات تیبان هفته نامه همشهری جوان/ شماره231 بالاخره صبر ها به پایان رسید و فیلم پرسی جکسون 2 اکران شد. این هم عکس ها
اگر توماس جادوگر را اشتباهي آزاد كند گرگوري پير سالها منطقه را از شر موجودات پليد نجات داده و حالا در زمان پيري بايد جانشيني انتخاب كند. اما چه كسي؟ از بيست و نه شاگردش، بعضي شايستگي نداشتند و بعضي ديگر جان سالم به در نبردند. حالا نوبت توماس وارد آخرين شاگرد و امير گرگوري است. آيا توماس تفاوت جادوگرها را متوجه ميشود؟ آيا به خطر دختراني كه كفشهاي نوكتيز دارند توجه ميكند؟ ۱-۸۰۴-۳۶۹-۹۶۴-۹۷۸ آثار ژوزف ديليني نويسندهي انگليسي و استاد كالج بلكپول در بيش از 24 كشور جهان، به فروش رفته است. مجموعهي «آخرين شاگرد» هفت هفته در فهرست پرفروشترينهاي انگليس بوده و بيش از يك ميليون نسخته از آن به فروش رفته است. كار ناتمام در شهر پريستون در تالارها و سردابههاي زيرزمين، موجودي كمين كرده كه محافظ هرگز نتوانسته آن را نابود كند، موجودي به نام بين، اما بين تنها دشمن مردم منطقه نيست. كوييزيتر هم از راه ميرسد و با هر كس و هرچيز كه جلوي قدرت تاريكي و كارهاي شيطانياش را بگيرد، مبارزه ميكند. توماس وارد و محافظ بايد براي جنگ پيشرويشان آماده شوند. ۸-۸۰۵-۳۶۹-۹۶۴-۹۷۸ آيا زنده ميمانند؟ سرما و تاريكي از راه ميرسند. محافظ و شاگردش، حالا بايد در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحي كه در منطقه پرسه ميزنند، حواسشان را بيشتر جمع كنند. وقتي ميهمان ناخوانده سر ميرسد، محافظ تصميم ميگيرد به خانهي زمستانياشب برود؛ مكاني سرد و دلگير و پر از رمز و راز. اما ميهمان ناخوانده كيست؟ و آيا توماس براي رويارويي با ماجراهاي بعدي آماده است؟ ۵-۸۲۲-۳۶۹-۹۶۴-۹۷۸ حتما همه ی شما مجموعه ی جودی دمدمی را میشناسید . که در ان شیطنت های جودی و برادرش استینک خواننده را بسیاااار مجذوب میکند. من تابه حال فکر میکردم این مجموعه به پایان رسیده و دیگر چاپ نمیشود اما به تازگی متوجه شدم که محبوبه نجف خانی مترجم این کتاب در حال ترجمه ی جلد نهم این مجموعه است.و به زودی توسط انتشارات افق منتشر میشود.. و اسم ان هم تعطیلات پرماجرا است و بر اساس همین کتاب فیلمی هم به همین نام ساخته شده است تابستان پرماجرا-9
در «جودی دم دمی» با ترجمه محبوبه نجفخانی ماجرای تابستانی که جودی با «بوگندو» در خانه میماند منبع انتشارات افق و خبرگزاری ایبنا پسرخاله وودرو فقط يك نفر اين راز را ميداند...
كتاب پسرخاله وودرو در سال 1997 برندهي مدال افتخار نيوبري شد. ۵-۸۳۵-۳۶۹-۹۶۴-۹۷۸ روت وايت نويسندهي آمريكايي در سال 1942 در خانوادهاي از طبقهي كارگر متولد شد. پدرش در درگيري كارگران معدن كشته شد. اين رمان بازتابي از تجربههاي اوست. منبع انتشارات افق
نام کتاب: دختر ها و پسر ها نویسنده: فیلیس رینولدز نیلر مترجم: ترانه شیمی انتشارات: هرمس خلاصه داستان: این کتاب جنبه ی سر گرمی و کمی طنز داره و میتواند سریع خواننده را جذب کند ماجرای دو همسایه با پسر هایشان هست که یکی از ان ها به جایی دیگر مهاجرت میکنن و به جای ان ها ۳دختر به این شهر میاد و خانه ان پسر ها را اجاره میکنن و پسران همسایه ای که بهترین دوستان خود را از دست داده بودند سعی میکند باازار دخترها ان ها را به منطقه قبلی و دوستانشان را برگردانند ولی دختر ها هم جبهه میگیرند. ماجرا های این مجموعه به ترتیب در کتاب ها زیر اومده: پسرها جنگ را شروع میکنند دختر ها تلافی میکنند پسر ها بر ضد دختر ها انتقام دخترها خاینی میان پسرها جاسوسی میان دختر ها دور دور پسر هاست حالا دوره دختر هاست بازگشت پسرا دختر ها پسر ها را سر جایشان مینشانند میزبان (به انگلیسی: The Host) یک رمان رمانتیک، علمی تخیلی که توسط استفانی میر نوشته شده است. داستان رمان دربارهٔ نژادی از بیگانگان به نام سولز است که بدلیل اینکه معتقد هستند انسانها بسیار ظالم هستند، زمین و ساکنین آن را تسخیر کردهاند. کتاب وضعیت یک سولز را توصیف میکند، هنگامی که ذهن انسان میزبان همکاری با او بر سر تصاحب شدن را نمیپذیرد. میزبان در ۶ مه ۲۰۰۸ منتشر گردید و تیراژ نسخه اولیه آن ۷۵۰٬۰۰۰ جلد بود. نسخه بین اللملی رمان میزبان با زبان انگلیسی در ۲ آوریل، ۲۰۰۸ در انگلستان، ایرلند، اندونزی، فیلیپین، استرالیا و هنگ کنگ توسط بخش انتشارات انگلستان منتشر شد.[۱] این رمان به زبانهای کاتالان، چینی، ژاپنی، چکی، هلندی، سوئدی، آلمانی، پرتغالی، ایتالیایی، مجاری، رومانیایی، صربی، عبری و دانمارکی ترجمه شده است.[۲] دنیا توسط گونهای از موجودات بیگانه مورد حمله قرار گرفته است که ذهن میزبان مورد نظر را تسخیر کرده، درحالیکه جسم و بدن او را دست نخورده رها میکنند و بیشتر انسانهای روی زمین تسلیم آنها شدهاند. ملانی(مل) استرایدر یک دختر ۲۱ ساله و یکی از تنها بازماندگان حمله سولزها است و واندرر یک سول است که قبلا در هشت سیاره دیگر مهمان بوده و مل نهمین میزبان او شده است.[۳] نوشتار اصلی: میزبان (فیلم) فیلم میزبان به کارگردانی اندرو نیکول و بازی سیرشا رونان در نقش ملانی، دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفته و قرار است در ۲۹ مارس ۲۰۱۳ اکران عمومی شود.[۴] شروع ساخت فیلم از سال ۲۰۰۹، توسط تولید کنندگانی همچون نیک وسلر، استیو و پائولا شووارتز با استفاده از داراییهای مستقل خود برای بدست آوردن حقوق ساخت فیلم میزبان آغاز شد. منبع ویکیپدیا
آلاهومورا (در مجموعه کتابهای هری پاتر) طلسمی برای بازکردن دربهای قفل شدهاست. آوادا کداورا بدترین نفرین از است. دارای نور خیره کنندهٔ سبز و صدایی مانند صدای جویبار است. این طلسم، انسان را بدون برجای گذاشتن اثری میکُشد. این طلسم با نوری به رنگ سبز فسفری، قابل شناسایی است؛ فردی که با این طلسم، مورد حمله قرار گیرد، بی درنگ و بدون هیچ نشانهای میمیرد.(تنها نشانه وجود علامت سیاه در خون اوست) این طلسم از جملهٔ آن طلسمهایی است، که استفاده از آن توسط جادوگران، جرم محسوب میشود و غالباً توسط مرگخواران (طرفداران لرد ولدرمورت یا همان لرد سیاه)، اجرا میشود. تنها کسی که از آن جان سالم به در بردهاست، هری پاتر است که طلسم فقط توانسته زخمی را به صورت صاعقه روی پیشانیاش قرار دهد و این صاعقه، وسیلهٔ ارتباطی، بین هری پاتر و لرد ولدرمورت است. در اصل «آوادا کداورا» در زبان آرامی به معنی «بگذار آن چیز نابود شود» میباشد. طریقهٔ درست خواندن آن، «آبرا کادابرا» است. :خنده اور. :نمایاندن نوشته هائی که با مرکب نامرئی نوشته شدهاند. :جا بجا کردن اشیاء یا انداختن جسمی از جائی بجای دیگر. :توسط مرگخواران برای بوجود اوردن علامت شوم بکار برده میشود. :شخص مورد نظر قادر به تکلم نخواهد بود. :ذهن خوانی. :بی هوش میکند. :بدن شخص مورد نظر طناب پیچ خواهد شد. :تمام یا قسمتی از حافظه را پاک میکند. :اشخاصی را که مشغول دعوا میباشند از هم جدا میکند. :طلسم غیرلفظی میباشد که باعث میشود فرد مورد نظر از مچ پا در هوا معلق نگه داشته شود. :وجود شخص غریبه را در مکانی، مشخص میکند. :در بدن شخص طلسم شده شکافهایی مثل شکاف شمشیر ایجاد شده و تمامی خون فرد خارج میشود. :طلسمی که اجزای سازنده یک سم را تجزیه میکند و باعث میشود ما بتوانیم اجزای سازنده سم را تشخیص بدهیم و پادزهر(نوشدارو) ان را بسازیم/احتمالاً نام علمیش:(جادوی افشاگر اسکارپین)میباشد. کروشیو:طلسم شکنجه گر. :از وسط اتش زدن(اسنیپ در کتاب ۲ با استفاده از این ورد ماری را که مالفوی در دوئل با هری ظاهر ساخته بود از وسط آتش زد. :طلسم معروف پروفسور اسنیپ که بعد از اجرای ان ظربات نامرئی شمشیر با بدن قربانی نقش میبندد و در صورت معالجه نشدن سریع، فرد سریعا تمام خون خود را از دست میدهد این طلسم در کتاب هری پاتر و شاهزادهٔ نیمه اصیل معرفی شد. :ورد معالجهٔ زخمهایی که بر اثر ورد سکتوم سمپرا بوجود آمدهاند. : طلسم بسیار پیشرفته ای که در کتاب 6 در غار پرفسور دامبلدور برای ایجاد حلقه های آتش و دیوارهای عظیم آتش ایجاد کرد
منبع ویکیپدیا
به گقته رولینگ، ایده اولیه شخصیت هری پاتر در سال ۱۹۹۰ هنگامی به ذهنش رسید که به دلیل نقص فنی، چهار ساعت در انتظار حرکت قطار منچستر-لندن در کوپهای نشسته بود. وی در این باره گفتهاست: «در قطار نشسته بودم و از پنجره به چند گاو نگاه میکردم (صحنهای که چندان الهامبخش نبود!) که ناگهان بیمقدمه فکر هری در برابر چشم باطنم پدیدار شد. خودم هم نمیدانم چرا و چگونه چنین فکری به ذهنم رسید. اما همان وقت بود که فکر هری و مدرسه جادوگری به روشنی در ذهنم جان گرفت. اولین فکری که به ذهنم راه یافت پسری بود که نمیدانست چه کسی است.»∗ رولینگ در هفتههای بعد به گسترش این ایده پرداخت ولی مرگ مادرش (که به بیماری ام اس مبتلا بود) در همان سال شوک عصبی بزرگی به او وارد کرد. بزرگترین حسرت زندگیش این بود که چرا هیچ قسمتی از داستان هری پاتر را برای مطالعه در اختیار مادرش نگذاشتهبود.∗ نویسنده با چشمانی اشک آلود از نخستین روزهایی سخن میگوید که به جزییات زندگی هری، پسرک یتیم، میپرداخت و در همان روزها ناچار بود غم از دست دادن مادرش را تحمل کند. وی در مصاحبه با بوستون گلوب در باره احساسش در زمان خلق نخستین کتاب هریپاتر گفتهاست: «تصور کودکی که از حد و مرز دنیای بزرگها میگریزد و به جایی میرود که در آنجا خود دارای قدرت است جذابیت بسیاری برایم داشت. داستانی که خواننده را به دنیای دیگری میبرد همواره با استقبال مردم روبهرو میشود.»∗ در طی مجموعهکتابهای هری پاتر، سیر تغییر و تحولی شخصیت هری پاتر به وضوح قابل مشاهدهاست. در ادامه این مطلب به این سیر خواهیم پرداخت. در هری پاتر و سنگ جادو، ما با هری پسر یازدهسالهای آشنا میشویم که در نزد خاله و شوهرخالهٔ بداخلاقش (عمو ورنون و خاله پتونیا و پسرشان، دادلی، زندگی سختی را میگذراند. ولی در سالروز تولد یازدهسالگیش فردی به نام هاگرید به او اطلاع میدهد که جادوگر است و پدر و مادرش به دست پلیدترین جادوگر قرن با نام لرد ولدمورت به قتل رسیدهاند ولی ولدمورت در هنگام اقدام به قتل هری، به طور غیر قابل توضیحی ناپدید میشود. وی با ورود به مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز با بهترین دوستانش، رون و هرمیون آشنا میشود. همچنین میفهمد که مدیر مدرسه، آلبوس دامبلدور، بزرگترین جادوگر قرن مدرن و دوستدار هری و سیوروس اسنیپ، معلم درس است)، به سنگ جادو که به صاحبش عمر جاودانه میبخشددست پیدا کنند تا ولدمورت بتواند باز به قدرت برسد ولی هری با همکاری رون و هرمیون، موفق میشوند که او را از این کار بازدارند. در این کتاب هری نخستین بار با مسوولیتی روبهرو میشود و موفق میشود که به مسوولیت خویش عمل کند. ∗ در کتاب هری پاتر و تالار اسرار (در ایران- حفره اسرارآمیز) هری و دوستانش متوجه میشوند که تالار اسرار (تالاری که به وسیلهٔ یکی از بنیانگذاران هاگوارتز ساختهشدهبود) توسط شخصی نامعلوم باز شده و هیولای درونش به دانشآموزان مشنگ تبار حمله میکند. مدرسه به سوی اغتشاش میرود ولی خوشبختانه کسی کشته نمیشود و هری راز تالار اسرار را کشف میکند و متوجه میشود که در واقع این تالار به وسیله جینی ویزلی، خواهر رون که جسمش توسط دفترچه خاطرات لرد ولدمورت به تسخیر درآمدهبوده باز شدهاست. هری با به خطر انداختن جان خود موفق میشود دفترچه خاطرات را نابود کند و جان جینی را نجات دهد. هری، بار دیگر، در نبردی که گمان میکرد شکست میخورد شرکت میکند و دوباره پیروز میشود.∗ در هری پاتر و زندانی آزکابان پی میبریم که سیریوس بلک، قاتل زنجیرهای مخوفی که دوازده تن را در خیابانی به قتل رسانده، از جیمز پاتر، و پدرخوانده هری بوده ولی به آنان خیانت کرده و محل اختفای آنان را به ولدمورت اطلاع دادهاست و همین امر باعث مرگ آنان شدهاست. اما ناگهان در پایانی کاملاً غیر منتظزه خواننده آگاه میشود که بلک در واقع بیگناهاست و جنایاتی که وی به انجام آنان متهم شده بود در واقع توسط ، دوست دیگر جیمز و سیریوس انجام گرفتهاست. سرانجام هری موفق میشود سیریوس بلک را فراری دهد و باعث نجات وی شود. در این کتاب هری پی میبرد که در دنیای واقعی سیاه و سفید وجود ندارد و این خاکستری است که دنیای انسانها را میسازد. ∗ در هری پاتر و جام آتش هری متوجه میشود که مسابقات قهرمانی سهجادوگر، مسابقاتی بسیار سخت و خطرناک، پس از سالها قرار است در هاگوارتز انجام گیرد ولی شخصی نامعلوم، نام هری نیز به عنوان داوطلب شرکت در این مسابقات اعلام میکند و هری مجبور به شرکت در مسابقات میشود. هری پس از تلاش زیادی، مراحل دشوار این مسابقه را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد ولی با دست زدن به جام قهرمانی، به ناگاه به قبرستانی منتقل میشود که لرد ولدمورت منتظر اوست. ولدمورت با استفاده از خون هری، موفق میشود به زندگی بازگردد و سپس اقدام به قتل هری مینماید ولی با متصل شدن جوبدستی هری و ولدمورت، هری موفق میشود فرار کند و به هاگوارتز بازگردد. در این کتاب برای نخستین بار هری با مسائل جدی و بزرگسالانه روبهرو میشود و کم کم از دنیای کودکانه خود خارج میشود. دوستش، به دست ولدمورت کشته میشود و هری برای نخستین بار با تجربه کردن عشق، به هممدرسهایش چو چانگ علاقهمند میگردد. ∗ در ادامهٔ سیر تحول شخصیتی هری پاتر، در هری پاتر و محفل ققنوس، با تلاشهای وزارت سحر و جادو برای انکار بازگشت ولدمورت روبهرو میشویم و هری که در همه حال اصرار دارد که ولدمورت بازگشتهاست، با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. هری متوجه میشود که ذهنش با ذهن ولدمورت در ارتباط است و در انتها با تصور اینکه سیریوس به دست ولدمورت در حال شکنجهاست به وزارت سحر و جادو میرود ولی متوجه میشود که تمام اینها نقشهای بوده که ولدمورت برای کشانیدن هری به آنجا برای پی بردن به پیشگویی که در سازمان اسرار قرار دارد طرحریزی شدهاست. پیشگویی به طور اتفاقی میشکند و این امر باعث پی بردن وزارت سحر و جادو به بازگشت ولدمورت میشود. ولی در طی نبردی، سیریوس، پدرخوانده هری به طرز تراژدیکی کشته میشود. در پایان، هری که به سختی با غم مرگ سیریوس دست و پنجه نرم میکند توسط دامبلدور آگاه میشود که این پیشگویی درباره وی و ولدمورت انجام شده و بر این دلالت دارد که یکی از آنان باید به دست دیگری کشته شود. شنیدن این پیشگویی، ضربه سخت دیگری به هری وارد میآورد که نقش مهمی در تحول شخصیتی او دارد. هری در این کتاب سرانجام پی میبرد که که یا باید قاتل باشد و یا قربانی و چاره دیگری ندارد. همچنین در طول کتاب، با نخستین شکست عاطفی خود نیز رو به رو شده و چو چانگ او را ترک میکند. این عوامل دست در دست هم داده و هری را آماده گذر از دوره نوجوانی و ورود به دوره بزرگسالی مینماید. ∗ در هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری در راه تلاش برای برای آگاهی از چگونگی کشتن ولدمورت، توسط دامبلدور آگاه میشود که ولدمورت برای جاودانهماندن از اشیایی به نام جان پیچ استفاده کردهاست و روح خود را (که تکه تکه کردهاست) در این اشیا نگهداری میکند. این جانپیچها از شش شی که عبارتاند از دفترچه خاطرات ولدمورت (که هری آن را نابود کرد)، انگشتر گونت (که دامبلدور آن را نابود کرد)، قابآویز اسلایترین، فنجان هافلپاف، مار ولدمورت و نیمتاج ریونکلا تشکیل شدهاند و هری پی میبرد تا زمان نابود شدن جان پیچها، کشتن ولدمورت غیر ممکن است. در پایان هری و دامبلدور در پی تلاشی ناموفق برای یافتن یکی از جانپیچها از مدرسه خارج میشوند ولی پس از بازگشت به مدرسه در طی اتفاقی غیر قابل باور دامبلدور به دست اسنیپ (که خود را شاهزاده دورگه مینامد) کشته میشود. هری در طول کتاب به جینی ویزلی خواهر رون علاقهمند میشود ولی در پایان کتاب و پس از مرگ دامبلدور، با فداکاری از جینی و از هاگوارتز جدا میشود و تصمیم میگیرد که دیگر به هاگوارتز باز نگردد بلکه در ادامهٔ راه دامبلدور، همراه با رون و هرمیون، برای نابودی جان پیچهای ولدمورت تلاش کند. هری در پایان این کتاب کاملاً بالغ شده و دیگر متوجه میشود که دیگر کسی را ندارد که او را راهنمایی کند بلکه باید او خود در مسیر صحیح گام بردارد.∗ کتاب هفتم هری پاتر، داستان رو در رویی نهایی خیر و شر را روایت میکند. در هری پاتر و یادگاران مرگ وزارتخانه به اشغال طرفداران ولدمورت درمیآید و هری تحت تعقیب قرار میگیرد. درپی تعقیب و گریزهایی طولانی با عوامل ولدمورت هری با کمک رون و هرمیون و پس از تلاش زیاد سرانجام موفق میشود سه جانپیچ دیگر ولدمورت (به جز مار) را پیدا و نابود کند ولی سرانجام پی میبرد که مرگ دامبلدور نقشهٔ مشترک دامبلدور و اسنیپ بوده و در واقع اسنیپ خائن نبودهاست. با مرگ اسنیپ هری وارد خاطرات او میشود و پی میبرد که خود او نیز جانپیچ هفتمی است که به طور ناخواسته و توسط ولدمورت ساخته شده و باید کشتهشود تا ولدمورت میرا شود. هری با فداکاری به نزد ولدمورت میرود و ولدمورت با کشتن هری باعث نابودی قطعهٔ روح خود در بدن هری میگردد ولی در طی رخدادی، چون ولدمورت از خون هری برای بازگشت به قدرت استفادهکردهاست، هری دوباره زنده میشود. در اواخر کتاب، مار ولدمورت توسط نویل لانگباتم، یکی از دوستاان هری نابود میشود و با این رخداد ولدمورت سرانجام به انسانی فانی تبدیل میگردد. هری، در طول این کتاب، به عنوان شخصی کاملاً عاقل و بالغ، راه صحیح را پیدا میکند و سرانجام با استفاده از هوش و ذکاوت خود و چوبدستی برتر (چوبدستی دامبلدور که ولدمورت آن را تصاحب کرد)، در دوئلی موفق میشود ولدمورت را نابود کرده و جامعه جادوگری را رهایی بخشد.∗ در موخرهٔ کتاب هفت و مصاحبههای رولینگ پس از آن، متوجه میشویم که هری نوزده سال بعد، دربخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کار است. هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند میشود که نام آنها را «جیمز سیریوس» (به یاد پدر و پدر خواندهاش)، «آلبوس سیوروس» (به یاد دو مدیر شجاع هاگوارتز) و «لیلی»(به یاد مادرش) میگذارد. رولینگ هیچگاه اشاره نکرده که آیا او برای اتمام سال هفتم به هاگوارتز باز میگردد یا خیر ولی گفتهاست که میتواند او را در حال سخنرانیهایی درباره جادوی سیاه در هاگوارتز ببیند.∗ به گفته کتابها و افرادی که با هری برخورد میکنند، ظاهر هری بسیار شبیه پدرش است (به ویژه صورت، دهان و ابرویش) و موهایش نیز همانند پدرش نامرتب و در قسمت عقب کمی برجستهاست. از طرفی چشمان هری همانند مادرش به رنگ سبز فندقی است. وی زخمی به شکل صاعقه در روی پیشانی و بالای چشم راست خود دارد که یادگار زمانی است که ولدمورت در کودکی به قتل وی اقدام کرد. این ظاهر، با عینکی با قاب کاملاً گرد که از چند جا شکستهاست و هری آن را همیشه به چشم میزند کامل میشود. هری در گروه گریفیندور (گروه افراد شجاع و دلاور) جای دارد و ترسهای زیادی را نمیتوان به او نسبت داد. با این وجود در کتاب زندانی آزکابان، هری در قطار سریع السیر هاگوارتز با یک پروفسور لوپین، استاد دفاع در برابر جادوی سیاه، هری را با یک لولوخورخوره (جانوری که به شکل هرچه که انسان از آن بیشتر وحشت دارد درمیآید) مواجه میکند، لولوخورخوره به شکل یک
سرگرمی شماره ۱ و محبوب هری، ورزش جادویی کوییدیچ است. هری در این بازی استعداد خاصی دارد که به نظر میرسد آن را از پدرش به ارث برده باشد. همچنین درس مورد علاقه او در مدرسه، است، تنها درسی که وی در امتحانات سمج آن، نمره «عالی» کسب میکند. تواناییهای او در این درس از کتاب اول شکل میگیرد، با این وجود از کتاب سوم این توانایی رو به گسترش میگذارد بدین ترتیب که هری در سال سال سوم موفق به ساخت یک (جادویی بسیار دشوار که حتی بسیاری از جادوگران بزرگسال نیز قادر به انجام آن نیستند) میگردد و در سال چهارم، برای شرکت در مسابقات دشوار ، طلسمهای دفاعی بسیاری را با کمک هرمیون فرا میگیرد و در انتها، در دوئلی با ولدمورت موفق میشود از دست وی فرار کند. این توانایی به حدی میرسد که در سال پنجم هری اقدام به تشکیل گروهی به نام ارتش دامبلدور مینماید و این جادوهای دفاعی را به دیگر دانشآموزان مدرسه آموزش میدهد. توانایی ویژه دیگر هری پاتر است بدین صورت که وی میتواند به زبان مارها سخن گوید. (البته این توانایی به دلیل ورود قسمتی از روح ولدمورت به بدنش شکل گرفته و در کتاب هفتم، پس از نابود شدن این قسمت از روح ولدمورت، هری این توانایی را از دست میدهد. همچنین به گفته رولینگ کتاب مورد علاقه هری کوییدیچ در گذر زمان نوشته کنیل ورتی ویسیپ است، کتابی که در واقع خود رولینگ برای کمک به موسسه کمیک ریلیف آن را نوشت. به عنوان یک جادوگر، مهمترین دارایی هری چوبدستی جادویی اوست. چوبدستی هری از چوب درخت خاص ساخته شده و طول آن ۲۷٫۵ سانتیمتر است. در وسط این چوبدستی پر ققنوسی وجود دارد که متعلق به ققنوس دامبلدور، فوکس، است. لنگهٔ دیگر چوبدستی هری در دست ولدمورت است (هرچند که ولدمورت از اوایل کتاب هفت استفاده از آن را کنار گذاشت). از دیگر داراییهای هری میتوان به شنل نامریی(که در خانوادهشان نسل به نسل چرخیده و از پدرش به او رسیدهاست)، جاروی پرنده فوقالعاده «آذرخش» (که سیریوس آن را برایش خریدهاست)، و جغد سفیدرنگ او هدویگ (که هاگریدآن را برایش خریدهاست) اشاره کرد. البته هدویگ در کتاب هفتم در طی تعقیب و گریزی کشته شد ولی به گفته رولینگ مرگ او برای گذر هری از دوره کودکی و ورود او به دوره بزرگسالی لازم بود. همچنین با مرگ پدرخوانده هری (سیریوس بلک)، طبق وصیتنامه سیریوس کلیه اموال خاندان بلک به هری به ارث رسید که از جملهٔ آن میتوان به خانه شماره ۱۱۲۲ میدان گریمولد (قرارگاه پیشین محفل ققنوس) و جن خانگی آنها به نام کریچر اشاره کرد. بر اساس کتابها، هری پاتر فرزند لیلی و جیمز پاتر متولد ۳۱ ژوییه ۱۹۸۰ است. هری از یک سالگی یتیم شد و نزد خاله و شوهرخالهاش زندگی کرد. خاله و شوهرخالهاش علت واقعی مرگ پدر و مادرش را از او پنهان کردند و به دروغ به وی گفتند که پدر و مادرش طی یک تصادف اتومبیل کشته شدهاند. با ازدواج او با جینی ویزلی خانوادهٔ پورل با خاندان بلک مرتبط میشوند. روشن نیست که آیا قبلا نیز ازدواجی بین این دو خاندان رخ دادهاست یا نه. (هر چند که این امر محتمل است، زیرا این دو خاندان هر دو از خاندانهای باستانی و اصیل جادوگری بودهاند.) طلسمهایی که استفاده از آنها باعث محکومیت مادامالعمر استفادهکننده به حبس در زندان
فیلمهای هری پاتر بر اساس داستان کتابهای هری پاتر و با نام همان کتابها ساخته شده و میشود. امتیاز ساخت فیلم چهار کتاب اول را جی. کی رولینگ در سال ۱۹۹۹ به شرکت برادران وارنر با قراردادی بالغ بر یک میلیون یورو فروخت. از نکات قابل توجه این قرارداد اصرار رولینگ بر استفاده از بازیگران انگلیسی در این فیلم هاست. در کل ۸ فیلم از داستان هری پاتر ساخته شده است که تمامشان جزء ۴۰ فیلم پرفروش جهان در تمام دورانها هستند. همچنین آخرین فیلم هری پاتر با نام هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت دوم، سومین فیلم پرفروش جهان در تمام دورانها را دارد. اولین فیلم سری هری پاتر با کارگردانی کریس کلمبوس آمریکایی است که در ۱۶ نوامر ۲۰۰۱ اکران شد و موفق به فروش ۱۹۷۶ میلیون دلار شد. همچنین موزیک زیبای این فیلم توسط جان ویلیامز ساخته شدهاست. از نکات قابل ذکر در این فیلم آخرین حضور ریچارد هریس با نقش دامبلدور بود. این فیلم به کارگردانی آلفونسو کوارون (به انگلیسی: Alfonso Cuarón) مکزیکی در ۳۱ ام می۲۰۰۴ اکران شد و کاندیدای دو جایزه یکی برای موزیک و دیگری جلوههای ویژه شد. بعضی از رکوردهای این فیلم عبارتاند از: فروش ۲۰میلیون یورو در ۳ روز نخست اکران فیلم، مجموعا ۹۰٫۳ میلیون یورو در ده روز اکران فیلم. در کل این فیلم با درآمد ۵۴۰ میلیون دلار کمترین درآمد را در بین سری فیلمهای هری پاتر داشتهاست. هَری جِیمز پاتِر(در انگلیسی: Harry James Potter) نام قهرمان یک رشته از داستانهای نوجوانان، نوشتهشده توسط جوآن کتلین رولینگ است که در جهان به طرز گستردهای از آن استقبال شدهاست. در داستانهای هری پاتر بهترین دوستان وی رون ویزلی و هرمیون گرنجر هستند. در فیلمها، نقش این شخصیت را دنیل رادکلیف، بازیگر انگلیسی بازی میکند. منبع ویکیپدیا خانم مارپل و هرکول پوآرو!؟
قتلی اتفاق میافتد
سلولهایی به رنگ خاکستر
من فکر نمیکنم
بانوی فضول، فضولیهای خانم مارپل
کارآگاه تپل ومغضوب؛ سبیلهای برگشته جناب پوآرو
انتقام جادوگر-آخرين شاگرد 1
نويسنده :
ژوزف ديليني
سایر کتابهای نویسنده
مترجم :
مريم منتصرالدوله
سایر کتابهای مترجم
موضوع :
رمان و مجموعه داستان نوجوان
گروه سنی :
نوجوان
نوبت چاپ :
۱
تاريخ چاپ :
۱۳۹۲
قطع :
رقعي
نوع جلد :
شوميز
شماره شابك :
قيمت :
۱۲۰۰۰ تومان
طلسم بين-آخرين شاگرد 2
نويسنده :
ژوزف ديليني
سایر کتابهای نویسنده
مترجم :
مريم منتصرالدوله
سایر کتابهای مترجم
موضوع :
رمان و مجموعه داستان نوجوان
گروه سنی :
نوجوان
نوبت چاپ :
۱
تاريخ چاپ :
۱۳۹۲
تعداد صفحات :
۴۱۶ صفحه
قطع :
رقعي
نوع جلد :
شوميز
شماره شابك :
قيمت :
۱۵۰۰۰ تومان
شب دزد ارواح-آخرين شاگرد 3
منبع انتشارا افق
نويسنده :
ژوزف ديليني
سایر کتابهای نویسنده
مترجم :
مريم منتصرالدوله
سایر کتابهای مترجم
موضوع :
رمان و مجموعه داستان نوجوان
گروه سنی :
نوجوان
نوبت چاپ :
۱
تاريخ چاپ :
۱۳۹۲
تعداد صفحات :
۴۱۶ صفحه
قطع :
رقعي
نوع جلد :
شوميز
شماره شابك :
قيمت :
۱۵۰۰۰ تومان
نويسنده :
مگان مكدونالد
سایر کتابهای نویسنده
مترجم :
محبوبه نجفخاني
سایر کتابهای مترجم
موضوع :
رمان و مجموعه داستان کودک
گروه سنی :
كودك
قطع :
رقعي
نجفخانی دربارهی این کتاب افزود: در این جلد از مجموعه «جودی دم دمی»، تعطیلات آغاز شده، اما جودی باید در خانه بماند. تمامی دوستان او به مسافرت رفتهاند اما پدر و مادر جودی باید برای نگهداری از پدر بزرگ او به شهر دیگری بروند و جودی باید به همراه برادرش «استینک»(بو گندو)، در خانه بماند برای همین جودی بسیار ناراحت است. برای اینکه جودی و برادرش تنها نمانند، عمهی جودی برای نگهداری از آنها میآید. عمهی جودی بسیار باحال است! و کارهای جالبی انجام میدهد. طی ماجراهایی که اتفاق میافتد و کارهای با مزهای که عمه جودی انجام میدهد، برخلاف انتظار، جودی تابستان بسیار پرماجرایی را پشت سر میگذارند.
وی افزود: این دهمین جلد از این مجموعه به زبان انگلیسی است اما در زبان فارسی جلد نهم است. دلیل این اتفاق این است که جلد ششم آن را به فارسی ترجمه نکردم. برای این که فضاهای کتاب بسیار آمریکایی بود و بچههای ایرانی با این اثر ارتباط برقرار نمیکردند.
مترجم مجموعهی «مدرسهی پرماجرا» اظهار کرد: «جودی و استینک» عنوان مجموعهی دیگری از این نویسنده است که تاکنون دو جلد از آن را به فارسی ترجمه کردهام.
نجفخانی درباره نویسنده این اثر گفت: «مگان مک دونالد» نویسنده آمریکایی است که با این مجموعه بسیار معروف شده. از اثر او تاکنون فیلمی نیز ساخته شده است.
محبوبه نجفخانی فارغالتحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی از مدرسه عالی ترجمه (دانشگاه علامه طباطبایی فعلی) است. وی فعالیت خود را از سال 1373 با گذراندن دوره آشنایی با ادبیات کودک در شورای کتاب کودک آغاز کرده است.
او در طول این سالها، بیش از 80 کتاب برای کودکان و نوجوانان ترجمه کرده، مدت پنج سال بررس کتابهای ترجمه شده برای کودکان و نوجوانان در شورای کتاب کودک، و مدت 10 سال هم معلم کتابخوانی و مسوول تجهیز کتابخانه در یکی از مدارس دخترانه منطقه یک تهران بوده است.
از آثار این نویسنده میتوان به «جودی کارآگاه میشود»، «تعطيلات خوش کريسمس» و «در جستوجوی گنج» اشاره کرد.
وودرو، پسري كه مادرش ناپديد شده، براي ادامهي زندگي، پيش پدربزرگ و مادربزرگش در ايالت ويرجينيا ميرود. دختر خالهاش جيپسي هم كه زيباترين دختر شهر است پدرش را از دست داده. دردهاي مشترك و پنهان، صميميت ميان دو نوجوان را بيشتر ميكند؛ اما مشكلات و رازهاي ناگفته هنوز باقياند.
نويسنده :
روت وايت
سایر کتابهای نویسنده
مترجم :
محبوبه نجفخاني
سایر کتابهای مترجم
موضوع :
رمان و مجموعه داستان نوجوان
گروه سنی :
نوجوان
نوبت چاپ :
۱
تاريخ چاپ :
۱۳۹۱
تعداد صفحات :
۲۴۸ صفحه
قطع :
رقعي
نوع جلد :
شومیز
شماره شابك :
قيمت :
9500 تومان
میزبان (رمان)
میزبان
The Host
نویسنده
استفانی میر
ناشر
لیتل، براون و کمپانی
تاریخ نشر
۶ مه ۲۰۰۸
۱۳ آوریل ۲۰۱۰ (جلد کاغذی)
شابک
ISBN 0-316-06804-7
تعداد صفحات
۶۱۹
سبک
رمان رمانتیک، علمی تخیلی
زبان
انگلیسی
نوع رسانه
پرینت (جلد سخت)
کتابشناسی استفانی میر
[] خلاصه داستان
[] اقتباس سینمایی
فهرست وردهای داستانهای هری پاتر
تولد شخصیت هری پاتر
سیر تغییر و تحول شخصیت هری پاتر
هری پاتر: یک کودک
هری پاتر: یک نوجوان
هری پاتر: یک بزرگسال
شخصیت
ظاهر
ترسها
علایق و توانمندیها
داراییها
خانواده
طلسمهای عمومی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
لوموس
Lumos
روشن شدن سر چوب جادو
آکوامنتی
Aquamenti
فراخوانی آب
اکیو
Accio
فراخوانی یا جمعآوری اشیا گوناگون
«برس به دست» هم ترجمه شده
دی پالسو
De Pulso
هل دادن اجسام به جلو
لوکوموتور
Locomotor
جابجایی
وینگاردیوم لهویوسا
Wingardium Leviosa
شناور کردن اجسام در هوا
ریپارو
Reparo
تعمیر کردن اجسام
اینسندیو
incendio
آتش زدن اشیاء
طلسمهای مربوط به حیوانات جادویی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
ریدیکولوس
Ridikolous
دفع بوگارت
«مسخره شو» هم ترجمه شده
اکسپکتوپاترونوم
Expectopatronum
دفع دیمنتور
پاترونوس نامیده میشود
طلسمهای مربوط به نبرد
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
استوپفای
Stupefy
بیهوش کردن طرف مقابل
«بگیج» هم ترجمه شده
سکتومسمپترا
Sectumsemptra
ایجاد زخمهای شبیه زخم چاقو روی بدن حریف
اکسپلیآرموس
Expelliarmus
خلعسلاح حریف
«خلعسلاح شو» هم ترجمه شده
طلسمهای نابخشودنی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
کروشیو
Crucio
طلسم شکنجهگرl
«بشکنج» هم ترجمه شده
ایمپریوس
Emperious
طلسم فرمان
«بفرمان»
آوادا کداورا
Avada Kedavra
طلسم کشنده
«اجی مجی لاترجی» هم ترجمه شده
هری پاتر (مجموعه فیلم)
کارگردان
کریس کلمبوس(۱و۲)
آلفونسو کوارون(۳)
مایک نیوول(۴)
دیوید ییتس(۵ و۶ و۷)
تهیهکننده
دیوید هیمن
نویسنده
جی کی رولینگ(کتابها)
استیون کلاوز(۱٬۲٬۳٬۴٬۶)
مایکل گلدنبرگ(۵)
بازیگران
دنیل رادکلیف
روپرت گرینت
اما واتسون
موسیقی
جان ویلیامز(۱٬۲٬۳)
پاتریک دویل(۴)
نیکلاس هوپر(۵٬۶)
الکساندر دسپلات(۷)
توزیعکننده
برادران وارنر
تاریخ انتشار
۲۰۰۱-۲۰۱۱ (۱۰ سال)
کشور
بریتانیا
ایالات متحده آمریکا
زبان
انگلیسی
بودجه
$۱٬۱۵۵٬۰۰٬۰۰۰ (مجموعه ۸ فیلم)
بازیگران
فیلم هری پاتر و سنگ جادو
فیلم هری پاتر و تالار اسرار
فیلمی تخیلی(فانتزی) ماجراجویی که در ۱۵ نوامر۲۰۰۲ به نمایش در آمد. گارگردانی این مجموعه را نبز کریس کلمبوس بر عهده داشت. رکورد فروش این فیلم نیز بالغ بر ۸۷۶ میلیون دلار آمریکا بود.فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر (شخصیت)
شخصیتهای هری پاتر
دنیل رادکلیف در نقش هری پاتر، در سری فیلمهای هری پاتر ساختهٔ کمپانی برادران وارنر.
هری جیمز پاتر
جنسیت:
مذکر
رنگ مو:
پرکلاغی
رنگ چشم:
سبز زمردین
گروه:
گریفیندور
مدرسه:
هاگوارتز
نژاد:
دورگه از طرف مادر
قدرتهای ویژه:
توانایی در درس دفاع در برابر جادوی سیاه، مهارت در بازی کوییدیچ و صحبت به زبان مارها
عضویت در:
ارتش دامبلدور
بازیگر فیلمها:
دنیل رادکلیف
اولین حضور در:
هری پاتر و سنگ جادو
MiSs-Negin