دنياي جادوگران
آلاهومورا (در مجموعه کتابهای هری پاتر) طلسمی برای بازکردن دربهای قفل شدهاست. آوادا کداورا بدترین نفرین از است. دارای نور خیره کنندهٔ سبز و صدایی مانند صدای جویبار است. این طلسم، انسان را بدون برجای گذاشتن اثری میکُشد. این طلسم با نوری به رنگ سبز فسفری، قابل شناسایی است؛ فردی که با این طلسم، مورد حمله قرار گیرد، بی درنگ و بدون هیچ نشانهای میمیرد.(تنها نشانه وجود علامت سیاه در خون اوست) این طلسم از جملهٔ آن طلسمهایی است، که استفاده از آن توسط جادوگران، جرم محسوب میشود و غالباً توسط مرگخواران (طرفداران لرد ولدرمورت یا همان لرد سیاه)، اجرا میشود. تنها کسی که از آن جان سالم به در بردهاست، هری پاتر است که طلسم فقط توانسته زخمی را به صورت صاعقه روی پیشانیاش قرار دهد و این صاعقه، وسیلهٔ ارتباطی، بین هری پاتر و لرد ولدرمورت است. در اصل «آوادا کداورا» در زبان آرامی به معنی «بگذار آن چیز نابود شود» میباشد. طریقهٔ درست خواندن آن، «آبرا کادابرا» است. :خنده اور. :نمایاندن نوشته هائی که با مرکب نامرئی نوشته شدهاند. :جا بجا کردن اشیاء یا انداختن جسمی از جائی بجای دیگر. :توسط مرگخواران برای بوجود اوردن علامت شوم بکار برده میشود. :شخص مورد نظر قادر به تکلم نخواهد بود. :ذهن خوانی. :بی هوش میکند. :بدن شخص مورد نظر طناب پیچ خواهد شد. :تمام یا قسمتی از حافظه را پاک میکند. :اشخاصی را که مشغول دعوا میباشند از هم جدا میکند. :طلسم غیرلفظی میباشد که باعث میشود فرد مورد نظر از مچ پا در هوا معلق نگه داشته شود. :وجود شخص غریبه را در مکانی، مشخص میکند. :در بدن شخص طلسم شده شکافهایی مثل شکاف شمشیر ایجاد شده و تمامی خون فرد خارج میشود. :طلسمی که اجزای سازنده یک سم را تجزیه میکند و باعث میشود ما بتوانیم اجزای سازنده سم را تشخیص بدهیم و پادزهر(نوشدارو) ان را بسازیم/احتمالاً نام علمیش:(جادوی افشاگر اسکارپین)میباشد. کروشیو:طلسم شکنجه گر. :از وسط اتش زدن(اسنیپ در کتاب ۲ با استفاده از این ورد ماری را که مالفوی در دوئل با هری ظاهر ساخته بود از وسط آتش زد. :طلسم معروف پروفسور اسنیپ که بعد از اجرای ان ظربات نامرئی شمشیر با بدن قربانی نقش میبندد و در صورت معالجه نشدن سریع، فرد سریعا تمام خون خود را از دست میدهد این طلسم در کتاب هری پاتر و شاهزادهٔ نیمه اصیل معرفی شد. :ورد معالجهٔ زخمهایی که بر اثر ورد سکتوم سمپرا بوجود آمدهاند. : طلسم بسیار پیشرفته ای که در کتاب 6 در غار پرفسور دامبلدور برای ایجاد حلقه های آتش و دیوارهای عظیم آتش ایجاد کرد
منبع ویکیپدیا
به گقته رولینگ، ایده اولیه شخصیت هری پاتر در سال ۱۹۹۰ هنگامی به ذهنش رسید که به دلیل نقص فنی، چهار ساعت در انتظار حرکت قطار منچستر-لندن در کوپهای نشسته بود. وی در این باره گفتهاست: «در قطار نشسته بودم و از پنجره به چند گاو نگاه میکردم (صحنهای که چندان الهامبخش نبود!) که ناگهان بیمقدمه فکر هری در برابر چشم باطنم پدیدار شد. خودم هم نمیدانم چرا و چگونه چنین فکری به ذهنم رسید. اما همان وقت بود که فکر هری و مدرسه جادوگری به روشنی در ذهنم جان گرفت. اولین فکری که به ذهنم راه یافت پسری بود که نمیدانست چه کسی است.»∗ رولینگ در هفتههای بعد به گسترش این ایده پرداخت ولی مرگ مادرش (که به بیماری ام اس مبتلا بود) در همان سال شوک عصبی بزرگی به او وارد کرد. بزرگترین حسرت زندگیش این بود که چرا هیچ قسمتی از داستان هری پاتر را برای مطالعه در اختیار مادرش نگذاشتهبود.∗ نویسنده با چشمانی اشک آلود از نخستین روزهایی سخن میگوید که به جزییات زندگی هری، پسرک یتیم، میپرداخت و در همان روزها ناچار بود غم از دست دادن مادرش را تحمل کند. وی در مصاحبه با بوستون گلوب در باره احساسش در زمان خلق نخستین کتاب هریپاتر گفتهاست: «تصور کودکی که از حد و مرز دنیای بزرگها میگریزد و به جایی میرود که در آنجا خود دارای قدرت است جذابیت بسیاری برایم داشت. داستانی که خواننده را به دنیای دیگری میبرد همواره با استقبال مردم روبهرو میشود.»∗ در طی مجموعهکتابهای هری پاتر، سیر تغییر و تحولی شخصیت هری پاتر به وضوح قابل مشاهدهاست. در ادامه این مطلب به این سیر خواهیم پرداخت. در هری پاتر و سنگ جادو، ما با هری پسر یازدهسالهای آشنا میشویم که در نزد خاله و شوهرخالهٔ بداخلاقش (عمو ورنون و خاله پتونیا و پسرشان، دادلی، زندگی سختی را میگذراند. ولی در سالروز تولد یازدهسالگیش فردی به نام هاگرید به او اطلاع میدهد که جادوگر است و پدر و مادرش به دست پلیدترین جادوگر قرن با نام لرد ولدمورت به قتل رسیدهاند ولی ولدمورت در هنگام اقدام به قتل هری، به طور غیر قابل توضیحی ناپدید میشود. وی با ورود به مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز با بهترین دوستانش، رون و هرمیون آشنا میشود. همچنین میفهمد که مدیر مدرسه، آلبوس دامبلدور، بزرگترین جادوگر قرن مدرن و دوستدار هری و سیوروس اسنیپ، معلم درس است)، به سنگ جادو که به صاحبش عمر جاودانه میبخشددست پیدا کنند تا ولدمورت بتواند باز به قدرت برسد ولی هری با همکاری رون و هرمیون، موفق میشوند که او را از این کار بازدارند. در این کتاب هری نخستین بار با مسوولیتی روبهرو میشود و موفق میشود که به مسوولیت خویش عمل کند. ∗ در کتاب هری پاتر و تالار اسرار (در ایران- حفره اسرارآمیز) هری و دوستانش متوجه میشوند که تالار اسرار (تالاری که به وسیلهٔ یکی از بنیانگذاران هاگوارتز ساختهشدهبود) توسط شخصی نامعلوم باز شده و هیولای درونش به دانشآموزان مشنگ تبار حمله میکند. مدرسه به سوی اغتشاش میرود ولی خوشبختانه کسی کشته نمیشود و هری راز تالار اسرار را کشف میکند و متوجه میشود که در واقع این تالار به وسیله جینی ویزلی، خواهر رون که جسمش توسط دفترچه خاطرات لرد ولدمورت به تسخیر درآمدهبوده باز شدهاست. هری با به خطر انداختن جان خود موفق میشود دفترچه خاطرات را نابود کند و جان جینی را نجات دهد. هری، بار دیگر، در نبردی که گمان میکرد شکست میخورد شرکت میکند و دوباره پیروز میشود.∗ در هری پاتر و زندانی آزکابان پی میبریم که سیریوس بلک، قاتل زنجیرهای مخوفی که دوازده تن را در خیابانی به قتل رسانده، از جیمز پاتر، و پدرخوانده هری بوده ولی به آنان خیانت کرده و محل اختفای آنان را به ولدمورت اطلاع دادهاست و همین امر باعث مرگ آنان شدهاست. اما ناگهان در پایانی کاملاً غیر منتظزه خواننده آگاه میشود که بلک در واقع بیگناهاست و جنایاتی که وی به انجام آنان متهم شده بود در واقع توسط ، دوست دیگر جیمز و سیریوس انجام گرفتهاست. سرانجام هری موفق میشود سیریوس بلک را فراری دهد و باعث نجات وی شود. در این کتاب هری پی میبرد که در دنیای واقعی سیاه و سفید وجود ندارد و این خاکستری است که دنیای انسانها را میسازد. ∗ در هری پاتر و جام آتش هری متوجه میشود که مسابقات قهرمانی سهجادوگر، مسابقاتی بسیار سخت و خطرناک، پس از سالها قرار است در هاگوارتز انجام گیرد ولی شخصی نامعلوم، نام هری نیز به عنوان داوطلب شرکت در این مسابقات اعلام میکند و هری مجبور به شرکت در مسابقات میشود. هری پس از تلاش زیادی، مراحل دشوار این مسابقه را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد ولی با دست زدن به جام قهرمانی، به ناگاه به قبرستانی منتقل میشود که لرد ولدمورت منتظر اوست. ولدمورت با استفاده از خون هری، موفق میشود به زندگی بازگردد و سپس اقدام به قتل هری مینماید ولی با متصل شدن جوبدستی هری و ولدمورت، هری موفق میشود فرار کند و به هاگوارتز بازگردد. در این کتاب برای نخستین بار هری با مسائل جدی و بزرگسالانه روبهرو میشود و کم کم از دنیای کودکانه خود خارج میشود. دوستش، به دست ولدمورت کشته میشود و هری برای نخستین بار با تجربه کردن عشق، به هممدرسهایش چو چانگ علاقهمند میگردد. ∗ در ادامهٔ سیر تحول شخصیتی هری پاتر، در هری پاتر و محفل ققنوس، با تلاشهای وزارت سحر و جادو برای انکار بازگشت ولدمورت روبهرو میشویم و هری که در همه حال اصرار دارد که ولدمورت بازگشتهاست، با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است. هری متوجه میشود که ذهنش با ذهن ولدمورت در ارتباط است و در انتها با تصور اینکه سیریوس به دست ولدمورت در حال شکنجهاست به وزارت سحر و جادو میرود ولی متوجه میشود که تمام اینها نقشهای بوده که ولدمورت برای کشانیدن هری به آنجا برای پی بردن به پیشگویی که در سازمان اسرار قرار دارد طرحریزی شدهاست. پیشگویی به طور اتفاقی میشکند و این امر باعث پی بردن وزارت سحر و جادو به بازگشت ولدمورت میشود. ولی در طی نبردی، سیریوس، پدرخوانده هری به طرز تراژدیکی کشته میشود. در پایان، هری که به سختی با غم مرگ سیریوس دست و پنجه نرم میکند توسط دامبلدور آگاه میشود که این پیشگویی درباره وی و ولدمورت انجام شده و بر این دلالت دارد که یکی از آنان باید به دست دیگری کشته شود. شنیدن این پیشگویی، ضربه سخت دیگری به هری وارد میآورد که نقش مهمی در تحول شخصیتی او دارد. هری در این کتاب سرانجام پی میبرد که که یا باید قاتل باشد و یا قربانی و چاره دیگری ندارد. همچنین در طول کتاب، با نخستین شکست عاطفی خود نیز رو به رو شده و چو چانگ او را ترک میکند. این عوامل دست در دست هم داده و هری را آماده گذر از دوره نوجوانی و ورود به دوره بزرگسالی مینماید. ∗ در هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری در راه تلاش برای برای آگاهی از چگونگی کشتن ولدمورت، توسط دامبلدور آگاه میشود که ولدمورت برای جاودانهماندن از اشیایی به نام جان پیچ استفاده کردهاست و روح خود را (که تکه تکه کردهاست) در این اشیا نگهداری میکند. این جانپیچها از شش شی که عبارتاند از دفترچه خاطرات ولدمورت (که هری آن را نابود کرد)، انگشتر گونت (که دامبلدور آن را نابود کرد)، قابآویز اسلایترین، فنجان هافلپاف، مار ولدمورت و نیمتاج ریونکلا تشکیل شدهاند و هری پی میبرد تا زمان نابود شدن جان پیچها، کشتن ولدمورت غیر ممکن است. در پایان هری و دامبلدور در پی تلاشی ناموفق برای یافتن یکی از جانپیچها از مدرسه خارج میشوند ولی پس از بازگشت به مدرسه در طی اتفاقی غیر قابل باور دامبلدور به دست اسنیپ (که خود را شاهزاده دورگه مینامد) کشته میشود. هری در طول کتاب به جینی ویزلی خواهر رون علاقهمند میشود ولی در پایان کتاب و پس از مرگ دامبلدور، با فداکاری از جینی و از هاگوارتز جدا میشود و تصمیم میگیرد که دیگر به هاگوارتز باز نگردد بلکه در ادامهٔ راه دامبلدور، همراه با رون و هرمیون، برای نابودی جان پیچهای ولدمورت تلاش کند. هری در پایان این کتاب کاملاً بالغ شده و دیگر متوجه میشود که دیگر کسی را ندارد که او را راهنمایی کند بلکه باید او خود در مسیر صحیح گام بردارد.∗ کتاب هفتم هری پاتر، داستان رو در رویی نهایی خیر و شر را روایت میکند. در هری پاتر و یادگاران مرگ وزارتخانه به اشغال طرفداران ولدمورت درمیآید و هری تحت تعقیب قرار میگیرد. درپی تعقیب و گریزهایی طولانی با عوامل ولدمورت هری با کمک رون و هرمیون و پس از تلاش زیاد سرانجام موفق میشود سه جانپیچ دیگر ولدمورت (به جز مار) را پیدا و نابود کند ولی سرانجام پی میبرد که مرگ دامبلدور نقشهٔ مشترک دامبلدور و اسنیپ بوده و در واقع اسنیپ خائن نبودهاست. با مرگ اسنیپ هری وارد خاطرات او میشود و پی میبرد که خود او نیز جانپیچ هفتمی است که به طور ناخواسته و توسط ولدمورت ساخته شده و باید کشتهشود تا ولدمورت میرا شود. هری با فداکاری به نزد ولدمورت میرود و ولدمورت با کشتن هری باعث نابودی قطعهٔ روح خود در بدن هری میگردد ولی در طی رخدادی، چون ولدمورت از خون هری برای بازگشت به قدرت استفادهکردهاست، هری دوباره زنده میشود. در اواخر کتاب، مار ولدمورت توسط نویل لانگباتم، یکی از دوستاان هری نابود میشود و با این رخداد ولدمورت سرانجام به انسانی فانی تبدیل میگردد. هری، در طول این کتاب، به عنوان شخصی کاملاً عاقل و بالغ، راه صحیح را پیدا میکند و سرانجام با استفاده از هوش و ذکاوت خود و چوبدستی برتر (چوبدستی دامبلدور که ولدمورت آن را تصاحب کرد)، در دوئلی موفق میشود ولدمورت را نابود کرده و جامعه جادوگری را رهایی بخشد.∗ در موخرهٔ کتاب هفت و مصاحبههای رولینگ پس از آن، متوجه میشویم که هری نوزده سال بعد، دربخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کار است. هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند میشود که نام آنها را «جیمز سیریوس» (به یاد پدر و پدر خواندهاش)، «آلبوس سیوروس» (به یاد دو مدیر شجاع هاگوارتز) و «لیلی»(به یاد مادرش) میگذارد. رولینگ هیچگاه اشاره نکرده که آیا او برای اتمام سال هفتم به هاگوارتز باز میگردد یا خیر ولی گفتهاست که میتواند او را در حال سخنرانیهایی درباره جادوی سیاه در هاگوارتز ببیند.∗ به گفته کتابها و افرادی که با هری برخورد میکنند، ظاهر هری بسیار شبیه پدرش است (به ویژه صورت، دهان و ابرویش) و موهایش نیز همانند پدرش نامرتب و در قسمت عقب کمی برجستهاست. از طرفی چشمان هری همانند مادرش به رنگ سبز فندقی است. وی زخمی به شکل صاعقه در روی پیشانی و بالای چشم راست خود دارد که یادگار زمانی است که ولدمورت در کودکی به قتل وی اقدام کرد. این ظاهر، با عینکی با قاب کاملاً گرد که از چند جا شکستهاست و هری آن را همیشه به چشم میزند کامل میشود. هری در گروه گریفیندور (گروه افراد شجاع و دلاور) جای دارد و ترسهای زیادی را نمیتوان به او نسبت داد. با این وجود در کتاب زندانی آزکابان، هری در قطار سریع السیر هاگوارتز با یک پروفسور لوپین، استاد دفاع در برابر جادوی سیاه، هری را با یک لولوخورخوره (جانوری که به شکل هرچه که انسان از آن بیشتر وحشت دارد درمیآید) مواجه میکند، لولوخورخوره به شکل یک
سرگرمی شماره ۱ و محبوب هری، ورزش جادویی کوییدیچ است. هری در این بازی استعداد خاصی دارد که به نظر میرسد آن را از پدرش به ارث برده باشد. همچنین درس مورد علاقه او در مدرسه، است، تنها درسی که وی در امتحانات سمج آن، نمره «عالی» کسب میکند. تواناییهای او در این درس از کتاب اول شکل میگیرد، با این وجود از کتاب سوم این توانایی رو به گسترش میگذارد بدین ترتیب که هری در سال سال سوم موفق به ساخت یک (جادویی بسیار دشوار که حتی بسیاری از جادوگران بزرگسال نیز قادر به انجام آن نیستند) میگردد و در سال چهارم، برای شرکت در مسابقات دشوار ، طلسمهای دفاعی بسیاری را با کمک هرمیون فرا میگیرد و در انتها، در دوئلی با ولدمورت موفق میشود از دست وی فرار کند. این توانایی به حدی میرسد که در سال پنجم هری اقدام به تشکیل گروهی به نام ارتش دامبلدور مینماید و این جادوهای دفاعی را به دیگر دانشآموزان مدرسه آموزش میدهد. توانایی ویژه دیگر هری پاتر است بدین صورت که وی میتواند به زبان مارها سخن گوید. (البته این توانایی به دلیل ورود قسمتی از روح ولدمورت به بدنش شکل گرفته و در کتاب هفتم، پس از نابود شدن این قسمت از روح ولدمورت، هری این توانایی را از دست میدهد. همچنین به گفته رولینگ کتاب مورد علاقه هری کوییدیچ در گذر زمان نوشته کنیل ورتی ویسیپ است، کتابی که در واقع خود رولینگ برای کمک به موسسه کمیک ریلیف آن را نوشت. به عنوان یک جادوگر، مهمترین دارایی هری چوبدستی جادویی اوست. چوبدستی هری از چوب درخت خاص ساخته شده و طول آن ۲۷٫۵ سانتیمتر است. در وسط این چوبدستی پر ققنوسی وجود دارد که متعلق به ققنوس دامبلدور، فوکس، است. لنگهٔ دیگر چوبدستی هری در دست ولدمورت است (هرچند که ولدمورت از اوایل کتاب هفت استفاده از آن را کنار گذاشت). از دیگر داراییهای هری میتوان به شنل نامریی(که در خانوادهشان نسل به نسل چرخیده و از پدرش به او رسیدهاست)، جاروی پرنده فوقالعاده «آذرخش» (که سیریوس آن را برایش خریدهاست)، و جغد سفیدرنگ او هدویگ (که هاگریدآن را برایش خریدهاست) اشاره کرد. البته هدویگ در کتاب هفتم در طی تعقیب و گریزی کشته شد ولی به گفته رولینگ مرگ او برای گذر هری از دوره کودکی و ورود او به دوره بزرگسالی لازم بود. همچنین با مرگ پدرخوانده هری (سیریوس بلک)، طبق وصیتنامه سیریوس کلیه اموال خاندان بلک به هری به ارث رسید که از جملهٔ آن میتوان به خانه شماره ۱۱۲۲ میدان گریمولد (قرارگاه پیشین محفل ققنوس) و جن خانگی آنها به نام کریچر اشاره کرد. بر اساس کتابها، هری پاتر فرزند لیلی و جیمز پاتر متولد ۳۱ ژوییه ۱۹۸۰ است. هری از یک سالگی یتیم شد و نزد خاله و شوهرخالهاش زندگی کرد. خاله و شوهرخالهاش علت واقعی مرگ پدر و مادرش را از او پنهان کردند و به دروغ به وی گفتند که پدر و مادرش طی یک تصادف اتومبیل کشته شدهاند. با ازدواج او با جینی ویزلی خانوادهٔ پورل با خاندان بلک مرتبط میشوند. روشن نیست که آیا قبلا نیز ازدواجی بین این دو خاندان رخ دادهاست یا نه. (هر چند که این امر محتمل است، زیرا این دو خاندان هر دو از خاندانهای باستانی و اصیل جادوگری بودهاند.) طلسمهایی که استفاده از آنها باعث محکومیت مادامالعمر استفادهکننده به حبس در زندان
فیلمهای هری پاتر بر اساس داستان کتابهای هری پاتر و با نام همان کتابها ساخته شده و میشود. امتیاز ساخت فیلم چهار کتاب اول را جی. کی رولینگ در سال ۱۹۹۹ به شرکت برادران وارنر با قراردادی بالغ بر یک میلیون یورو فروخت. از نکات قابل توجه این قرارداد اصرار رولینگ بر استفاده از بازیگران انگلیسی در این فیلم هاست. در کل ۸ فیلم از داستان هری پاتر ساخته شده است که تمامشان جزء ۴۰ فیلم پرفروش جهان در تمام دورانها هستند. همچنین آخرین فیلم هری پاتر با نام هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت دوم، سومین فیلم پرفروش جهان در تمام دورانها را دارد. اولین فیلم سری هری پاتر با کارگردانی کریس کلمبوس آمریکایی است که در ۱۶ نوامر ۲۰۰۱ اکران شد و موفق به فروش ۱۹۷۶ میلیون دلار شد. همچنین موزیک زیبای این فیلم توسط جان ویلیامز ساخته شدهاست. از نکات قابل ذکر در این فیلم آخرین حضور ریچارد هریس با نقش دامبلدور بود. این فیلم به کارگردانی آلفونسو کوارون (به انگلیسی: Alfonso Cuarón) مکزیکی در ۳۱ ام می۲۰۰۴ اکران شد و کاندیدای دو جایزه یکی برای موزیک و دیگری جلوههای ویژه شد. بعضی از رکوردهای این فیلم عبارتاند از: فروش ۲۰میلیون یورو در ۳ روز نخست اکران فیلم، مجموعا ۹۰٫۳ میلیون یورو در ده روز اکران فیلم. در کل این فیلم با درآمد ۵۴۰ میلیون دلار کمترین درآمد را در بین سری فیلمهای هری پاتر داشتهاست. هَری جِیمز پاتِر(در انگلیسی: Harry James Potter) نام قهرمان یک رشته از داستانهای نوجوانان، نوشتهشده توسط جوآن کتلین رولینگ است که در جهان به طرز گستردهای از آن استقبال شدهاست. در داستانهای هری پاتر بهترین دوستان وی رون ویزلی و هرمیون گرنجر هستند. در فیلمها، نقش این شخصیت را دنیل رادکلیف، بازیگر انگلیسی بازی میکند. منبع ویکیپدیا هَری پاتِر (به انگلیسی: Harry Potter) نام مجموعهای هفتگانه از رمانهای سبک خیالپردازی است که توسط نویسندهٔ انگلیسی، جوآن رولینگ نوشته شدهاست. این کتابها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی و هرماینی گرنجر، در مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میپردازند. بخش اصلی داستان پیرامون تلاش هری برای غلبه بر جادوگر سیاه، لردولدمورت می باشد.که هدفش سرکوب کردن افراد غیرجادوگر، تحت فرمان درآوردن دنیای جادوگران و نابود کردن همه کسانی که در مقابل او ایستاده اند که از جمله آن اشخاص هری پاتر می باشد. اولین رمان از این سری کتاب در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان هری پاتر و سنگ جادو منتشر شد، کتاب محبوبیت بسیار زیاد، تحسین فراوان و موفقیت تجاری را در جهان کسب کرد.[۲] این مجموعه همچنین برخی از انتقاداتی ازجمله نگرانی به طورفزاینده درباره لحنی تیره و تار را سهیم شده است. تا ژوئن ۲۰۱۱، کتاب ها درحدود ۴۵۰میلیون نسخه فروش داشته و به ۶۷ زبان دنیا ترجمه شده است.[۳][۴] و چهار کتاب پایانی این مجموعه به طور متوالی رکورد فروش سریعترین کتاب های جهان را دارد. هری پاتر یک مجموعه با چندین ژانر، ازجمله فانتزی، گذرعمر(با عناصری از رمزآلود، هیجان انگیز، ماجراجویی، و عاشقانه )، که دارای بسیاری از معانی فرهنگی و این ارجاعات می باشد.[ بر اساس گفته رولینگ، موضوع اصلی داستان مرگ است،[۹] هر چند چیزی که در درجه اول در نظر گرفته می شود کار ادبیات کودکان است. همچنین بسیاری از موضوعات دیگر در این سری، مانند عشق و تعصب وجود دارد.[۱۰] ناشران اصلی و اولیه از کتابسرای بلومزبری در انگلستان و انتشارات اسکولاستیک در ایالات متحده می باشند، کتاب از آن زمان به بعد توسط بسیاری از ناشران در سراسر جهان منتشر شده است. در اکتبر ۲۰۱۱، این مجموعه در فرمت های مختلف کتاب از طریق «پاترمور» منتشر شد. کتاب ها بصورت مجموعه ای هشت قسمتی توسط شرکت برادران وانر منتشر شده است، در این مجموعه کتاب هفتم در دو قسمت ساخته شده است، هری پاتر بالاترین مجموعه فیلم پرفروش در تمام دوران است. این مجموعه سرچشمه گرفته از چندین ابزار رسانه ای در کالا میباشد. سود تجاری هری پاتر بیش از ۱۵ بیلیون دلار است. داستان پیرامون کودک یتیم یازده ساله ای به نام هری پاتر که یک جادوگر است می باشد. که در دنیای معمولی در کنار خاله و شوهر خاله و پسر خاله اش ودر کنار مشنگها (غیرجادوگران) زندگی می کند. [۱۳] توانایی او ذاتی است و کودکانی مانند او برای آموزش لازم برای موفقیت در دنیای جادوگری به مدرسه ای دعوت می شوند.[۱۴] هری به عنوان دانش آموز وارد مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز می شود و اتفاقات داستان از آنجا شروع میشود. هری تا دوران رشد بلوغ در آنجا پرورش می یابد و راه غلبه بر مشکلاتی مواجه میشود مانند: جادوگری، روابط اجتماعی و عاطفی، چالش های نوجوان عادی مانند دوستی و امتحانات و از همه مهمتر آماده سازی برای تقابل با مشکلاتی که پیش رویش است.[۱۵] هر کتاب وقایع زندگی هری را در یک سال می باشد.[۱۶] که مابین سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ را روایت می کند..[۱۷] کتاب همچنین حاوی گذشته نمایی های بسیاری است، که معمولا توسط شخصیت های مشاهده خاطرات در دستگاهی به نام قدح اندیشه شرح داده شده است. خلاصه ساختار کلی داستان بدینگونهاست که هری پاتر پسر یک مادر و پدر جادوگر است که آن دو هنگام یک سالگی او توسط «لرد وُلدِمورت» خبیث کشته شدهاند. اما او به دلیله انکه مادرش درمقابل نفرین ایستاد در برابر نفرین مرگبار ولدمورت زنده میماند و این نفرین فقط اثری صاعقه مانند بر پیشانیش به جا میگذارد. هری با خاله و شوهر خالهاش که هیچ کدام جادوگر نیستند و در اصطلاح مشنگ (Muggle) نامیده میشوند، بزرگ میشود و از گذشته خودش اطلاعی ندارد تا این که در سن یازده سالگی وقتی نامه پذیرش از مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را دریافت میکند متوجه میشود که دنیای دیگری در همین دنیای عادی ما وجود دارد که او در آنجا بسیار مشهور است. هر کدام از کتابهای هری پاتر در واقع به ماجراهای یک سال او در دنیای جادوگری و مدرسه محبوبش میپردازد. او در آن مدرسه دوستان خوبی مثل رون ویزلی و هرماینی گرینجر پیدا میکند و همچنین در طی کتابها بیشتر از گذشته خودش آشنا میشود و همواره مورد لطف و حمایت مدیر مدرسه آلبوس دامبلدور قرار میگیرد. بر اساس یک پیشگویی یا هری باید «وُلدمورت» را از بین ببرد یا «ولدمورت» باید هری را از پیش رو بردارد و هیچکدام با وجود دیگری قادر به زندگی نخواهند بود و سیر صعودی داستان هم بر همین اساس است و هر دو شخصیت به دنبال از بین بردن یکدیگرند. شاید زمانی که خانم رولینگ شروع به نوشتن اولین کتابش هری پاتر و سنگ جادو نمود، تصور نمیکرد نگارش این رمان تخیلی نوجوانان، برای او شهرتی جهانی و ثروتی غیر قابل تصور به ارمغان آورد. ایده هری برای اولین بار به طور ناگهانی در سال ۱۹۹۰ در قطار پرازدحام مسیر شهر منچستر به لندن، به ذهن رولینگ راه یافت. او در وبگاه خود، این تجربه را اینگونه بیان میدارد:[۱۸] کتاب هری پاتر و سنگ جادو در سال ۱۹۹۵ تکمیل شد و دست نوشته آن برای یافتن یک ناشر، توسط رولینگ به چند واسطه سپرده شد. دومین کارگزار، کریستوفر لیتل، پذیرفت تا آنرا به انتشارات بلومزبری بفرستد. بعد از آنکه هشت ناشر درخواست چاپ آنرا رد کردند، بلومزبری برای انتشار کتاب، مبلغ ۲۵۰۰ پوند را به عنوان پیش پرداخت به رولینگ اهدا نمود. در اوایل انتشار مجموعه هری پاتر، اکثر نظرات انتقادی در مورد آن با دیدگاهی بسیار مثبت نوشته میشد که این نوشتهها به افزایش خوانندگان آن کمک زیادی کرد. روزنامههای مطرح بریتانیا از اولین جلد مجموعه هری پاتر و سنگ جادو تحسین بسیاری به عمل آوردند: روزنامه میل آن ساندی در مورد آن اینگونه اظهار نظر کرد "تخیلیترین آغاز از زمان رولد دال" و گاردین آنرا رمانی " با ساختار قوی که از هوشی مبدعانه مایه میگیرد" نامید و اسکاتزمن از آن به عنوان رمانی " دارای شرایط لازم برای کلاسیک شدن" یاد کرد. اما هنگام انتشار جلد پنجم، هری پاتر و محفل ققنوس، انتقادات جدی تر از طرف منتقدان مطرح صورت گرفت. استاد دانشگاه ییل، محقق و منتقد ادبی، هارولد بلوم با گفتن اینکه " ذهن رولینگ آنقدر اسیر کلیشهها و صنایع مردهاست که هیچ سبک نوشتاری دیگری ندارد" اتنقادات تندی را بر علیه او به پا کرد. آ.س.بایِت در مقالهای در ستون شخصی خود در نیویورک تایمز نوشت که دنیای رولینگ " دنیایی ثانوی است که از موتیفهایی مشتق از تکههای تشکیل دهنده انواع مختلف ادبیات کودک هوشمندانه وصله پینه و سرهمبندی شده... و برای کسانیکه زندگی تخیلی آنها از کارتونهای تلویزیونی، دنیاهای آینهای تملق گویانهٔ مبالغه آمیز (بیشتر هیجان انگیز تا تهدیدکننده)، سریالهای واقعنما و شایعات افراد مشهور فراتر نمیرود، نوشته شدهاست. انتونی هولدن، منتقد ادبی، در روزنامهٔ آبزرور در مورد تجربهٔ داوری هری پاتر و زندانی آزکابان برای جایزه سال ۱۹۹۹ ویتبرد نوشت. نظر کلی او به این سری کتابها بسیار منفی بود: " حماسه پاتر اساساً قهرمان سازانه، بسیار محافظه کار، زیادی تقلیدی و به طور افسرده کنندهای برای یک بریتانیایی قدیمی نوستالژیک است" او همچنین از یک " سبک نوشتاری غیر تخیلی و غیر دستوری" صحبت میکند. کمپانی برادران وارنر فیلمهای سینمایی هفت جلد از این مجموعه را تولید نمودهاست که در آنها نقش هری پاتر را دنیِل رَدکلیف بازی میکند. هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت دوم که هشتمین و آخرین فیلم این سری است، در ۲۴ تیرماه سال ۱۳۹۰ اکران شد.[نیازمند منبع] در ایران مجموعه هری پاتر با ترجمه ویدا اسلامیه، که مترجم رسمی تایید شده از طرف خانم رولینگ میباشد، منتشر شدهاست. در این داستان که اولین داستان هری پاتر است شخصیتها معرفی شده و در عین معرفی اولیه تخیل، داستانی آهنگین و جذاب نقش شدهاست. همانطور که گفته شد این کتاب داستانی آهنگین و جذاب دارد. در ابتدا هری پاتر که نزد خاله و شوهر خاله اش زندگی میکند معرفی میشود ... هری ناگهان میفهمد که یک جادوگر است و لرد ولدمورت در کودکی به خانه آنها حمله کرده و پدر و مادرش را کشته، ولی به طور شگفت انگیزی نتوانسته هری را نابود کند و جادویش به خودش بازگشتهاست، در نتیجه میفهمد که فردی که در آن جا به دنبال سنگ است استاد دیگری است که تحت کنترل ولدمورت در آمدهاست. آنها نبرد کوچکی میکنند و سر انجام ولدمورت فرار می می کند.و می فهمد که اسنیپ جان او را نجات داده است هری پاتر و تالار اسرار به غیر از لذت داستانی هیجانی زیبا و ترسهای غیر منتظره میآفریند. داستان از جایی آغاز میشود که هری پاتر سال اول تحصیلی خود را در مدرسه جادوگری هاگوارتز پشت سر گذارده و در تابستان به سر میبرد. او جنی خانگی را میبیند که به او هشدار میدهد که این سال را به مدرسه نرود. بعد از آن با سه نفر از دوستانش که با ماشینی پرنده به دنبالش آمدهاند از دست خاله و شوهر خاله بد خلقش فرار میکند و به خانه دوستش میرود. بعد از آن به چند نفر حمله میشود و عده ای به هری پاتر شک میکنند. کسانی که مورد حمله قرار میگیرند خشک میشوند و در این میان با گره گشاییهای گسترده، هری میفهمد که تالار اسرار کجاست و موجودی که این حملات را انجام میدهد یک مار غول پیکر است، در این میان او میفهمد که نا خواسته زبان مارها را میداند. در همان موقع جینی ویزلی ، خواهر رون که بهترین دوست هری است، به تالار اسرار برده میشود و هری و رون، وارد تالار اسرار شده و جینی را نجات میدهند. در پایان مشخص میشود که حملات از طریق دفتر خاطراتی که ولدمورت(تام ریدل) در نوجوانی نوشته انجام میشده است! هری پاتر و زندانی آزکابان جزء غیر قابل پیش بینیترین داستانهای رولینگ است که در حالی که با وحشت شروع میشود داستانی هیجانی را دنبال میکند و سرانجام با مایهای از عشق به پایان میرسد. بعد از اینکه عمه مارج وارد خانه خاله هری پاتر میشود با هری درگیری پیدا میکند و هری نا خواسته باعث اتفاق نا خوش آیندی میشود: عمه مارج باد شده و مانند بادکنکی به هوا میرود. داستان با روایتی شروع میشود از گذشتهٔ لرد ولدمورت و بعد داستانی دیگر که ولدمورت فرد غیر جادوگری را میکشد و در مورد کشتن هری پاتر صحبت میکند و بعد معلوم میشود که این روایت در واقع خوابی بوده که هری میدیده! هری به پدر خوانده خود یعنی سیریوس بلک نامه مینویسد و جریان را میگوید. بعد از آن با خانواده دوستش رون ویزلی به دیدن مسابقه فینال جام جهانی کوییدیچ میرود. هری پاتر تابستان سختی را پشت سر گذاشتهاست، او از لرد ولدمورت و کارهای اخیرش کاملاً بی خبر بودهاست. روزی که او با پسر خاله غیر جادوگرش دعوا میکند دیوانهسازها که نگهبانان زندان آزکابان هستند پیدا میشوند و به آنها حمله میکنند و هری آنها را با جادو فراری میدهد. کل داستان به این مشغول است که تشکیلاتی سری به نام محفل ققنوس تشکیل شده که بر ضد لرد ولدمورت کار میکند، مدیریت محفل ققنوس را آلبوس دامبلدور بر عهده دارد. دیگر جوانب داستان مبارزه غیر مستقیم هری پاتر و وزارت سحر و جادو را نشان میدهد زیرا وزارت سحر و جادو بازگشت ولدمورت را انکار میکند و مقالاتی ضد هری پاتر و آلبوس دامبلدور در روزنامهها به چاپ میرساند. هری با دامبلدور صحبت میکند و محتوای پیشگویی را میفهمد. پیشگویی از این قرار است که: کسی که میتواند ولدمورت راشکست دهد در پایان ماه ژوئیه به دنیا آمده و والیدینش تا به حال سه بار با ولدمورت مبارزه کردهاند و نشانی مخصوص دارد. او و ولدمورت با حضور هم نمیتوانند زندگی کنند. در ابتدای این داستان هری در حالی که راز زنده ماندن خود را فهمیده بود و مسئولیت سنگینی را متقبل شده بود، در اتاق خود در خانهٔ دورسلی منتظر دامبلدور نشستهاست. درطول داستان نیز هری به لطف پروفسور اسلاگهورن به راز زنده ماندن ولدمورت پی میبرد یعنی از وجود جان پیچهای او باخبر میشود. وی در این داستان به صورت اتفاقی کتابی درسی مربوط به معجون سازی را پیدا میکند که حاوی مطالب جالبی است وبرطبق نوشتههای درونش، متعلق به فردی به نام شاهزاده دورگه میباشد.این کتاب به او کمک زیادی میکند البته موجب ناراحتی هرمیون، شاگرد اول کلاس نیز میشود. در انتهای داستان دامبلدور توسط اسنیپ کشته می شود و هری متوجه میشود که کتاب متعلق به اسنیپ است. کتاب هفتم هری پاتر که به تازگی منتشر شده کتابی است که سرنوشت هری پاتر و دیگر شخصیتهای داستان را مشخص میکند.تقریباً نیمی از طرفداران ایرانی هری پاتر کتابی را به عنوان هری پاتر هفت به قلم خود نوشتهاند. مسئله اصلی داستان هری پاتر هفت پیدا کردن جان پیچهای باقی مانده و در نهایت نبرد نهایی با ولدمور است.هری پاتر در این کتاب متوجه میشود که 3 چیز به اسم یادگاران مرگ وجود دارد که صاحب آنها ارباب مرگ میشود و تصمیم میگیرد به دنبال آنها نیز برود.در این کتاب با گذشتهٔ دامبلدور نیز بیشتر آشنا میشویم. در این کتاب هری یک بار می میرد؛ اما دوباره زنده می شود.هری وقتی زنده می شود با ولدومورت دوئل می کند.آن طرف دوستانش هرمیون و رون در حال کشتن مار هستند که آخرین جان پیج است. آن ها توسط مار مورد هجوم قرار می گیرند که ناگهان نویل لانگ باتم از راه می رسد و مار را نابود می کند.هری هم کار ولدومرت را یکسره می کند. 19 سال بعد هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب دو پسر و یک دخترشده اند . هرمیون و رون هم با هم ازدواج کرده اند و صاحب دو فرزند شده اند .آنها فرزندان خود را به هاگوارتز می فرستند تا دوباره ماجرایی آغاز شود. فهرست وردهای داستانهای هری پاتر
تولد شخصیت هری پاتر
سیر تغییر و تحول شخصیت هری پاتر
هری پاتر: یک کودک
هری پاتر: یک نوجوان
هری پاتر: یک بزرگسال
شخصیت
ظاهر
ترسها
علایق و توانمندیها
داراییها
خانواده
طلسمهای عمومی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
لوموس
Lumos
روشن شدن سر چوب جادو
آکوامنتی
Aquamenti
فراخوانی آب
اکیو
Accio
فراخوانی یا جمعآوری اشیا گوناگون
«برس به دست» هم ترجمه شده
دی پالسو
De Pulso
هل دادن اجسام به جلو
لوکوموتور
Locomotor
جابجایی
وینگاردیوم لهویوسا
Wingardium Leviosa
شناور کردن اجسام در هوا
ریپارو
Reparo
تعمیر کردن اجسام
اینسندیو
incendio
آتش زدن اشیاء
طلسمهای مربوط به حیوانات جادویی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
ریدیکولوس
Ridikolous
دفع بوگارت
«مسخره شو» هم ترجمه شده
اکسپکتوپاترونوم
Expectopatronum
دفع دیمنتور
پاترونوس نامیده میشود
طلسمهای مربوط به نبرد
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
استوپفای
Stupefy
بیهوش کردن طرف مقابل
«بگیج» هم ترجمه شده
سکتومسمپترا
Sectumsemptra
ایجاد زخمهای شبیه زخم چاقو روی بدن حریف
اکسپلیآرموس
Expelliarmus
خلعسلاح حریف
«خلعسلاح شو» هم ترجمه شده
طلسمهای نابخشودنی
نام طلسم
لاتین
کارکرد
توضیح
کروشیو
Crucio
طلسم شکنجهگرl
«بشکنج» هم ترجمه شده
ایمپریوس
Emperious
طلسم فرمان
«بفرمان»
آوادا کداورا
Avada Kedavra
طلسم کشنده
«اجی مجی لاترجی» هم ترجمه شده
هری پاتر (مجموعه فیلم)
کارگردان
کریس کلمبوس(۱و۲)
آلفونسو کوارون(۳)
مایک نیوول(۴)
دیوید ییتس(۵ و۶ و۷)
تهیهکننده
دیوید هیمن
نویسنده
جی کی رولینگ(کتابها)
استیون کلاوز(۱٬۲٬۳٬۴٬۶)
مایکل گلدنبرگ(۵)
بازیگران
دنیل رادکلیف
روپرت گرینت
اما واتسون
موسیقی
جان ویلیامز(۱٬۲٬۳)
پاتریک دویل(۴)
نیکلاس هوپر(۵٬۶)
الکساندر دسپلات(۷)
توزیعکننده
برادران وارنر
تاریخ انتشار
۲۰۰۱-۲۰۱۱ (۱۰ سال)
کشور
بریتانیا
ایالات متحده آمریکا
زبان
انگلیسی
بودجه
$۱٬۱۵۵٬۰۰٬۰۰۰ (مجموعه ۸ فیلم)
بازیگران
فیلم هری پاتر و سنگ جادو
فیلم هری پاتر و تالار اسرار
فیلمی تخیلی(فانتزی) ماجراجویی که در ۱۵ نوامر۲۰۰۲ به نمایش در آمد. گارگردانی این مجموعه را نبز کریس کلمبوس بر عهده داشت. رکورد فروش این فیلم نیز بالغ بر ۸۷۶ میلیون دلار آمریکا بود.فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر (شخصیت)
شخصیتهای هری پاتر
دنیل رادکلیف در نقش هری پاتر، در سری فیلمهای هری پاتر ساختهٔ کمپانی برادران وارنر.
هری جیمز پاتر
جنسیت:
مذکر
رنگ مو:
پرکلاغی
رنگ چشم:
سبز زمردین
گروه:
گریفیندور
مدرسه:
هاگوارتز
نژاد:
دورگه از طرف مادر
قدرتهای ویژه:
توانایی در درس دفاع در برابر جادوی سیاه، مهارت در بازی کوییدیچ و صحبت به زبان مارها
عضویت در:
ارتش دامبلدور
بازیگر فیلمها:
دنیل رادکلیف
اولین حضور در:
هری پاتر و سنگ جادو
هری پاتر
موضوع اصلی
خلاصهای از سرگذشت هری پاتر
سیر نوشته شدن کتابهای هری پاتر
نقد مجموعه هری پاتر
ترجمه
هری پاتر و سنگ جادوگر
هری پاتر در این داستان وارد دنیای دیگری شده و با افراد جدید دوست میشود که این مقدمه داستانهای بعدی را شکل میدهد.خلاصه داستان
هری در پایان میفهمد که دلیل اینکه در کودکی از طلسم ولدمورت نجات یافته اینست که مادرش خود را فدای او کرده و با به وجود آوردن جادویی باستانی به نام جادوی عشق ولدمورت را شکست دادهاست. اما ولدمورت از بین نرفته و دوباره بازگشته و این بار هم معلوم نیست که از بین رفته باشد!هری پاتر و تالار اسرار (حفرهٔ اسرارآمیز)
بعد از اینکه وارد سال تحصیلی میشود اتفاقات عجیبی میافتد، گربه سرایدار با طلسمی خطرناک بیهوش میشود و با خون نوشتههایی بر دیوارها حک میشود مبنی بر آن که: تالار اسرار گشوده شدهاست.هری پاتر و زندانی آزکابان
هری از خانه فرار میکند و منتظر اظهارنامه وزارت جادو میشود زیرا انجام جادو برای افراد زیر هفده سال ممنوع است و هری فقط ۱۳ سال سن دارد. اما او سر انجام میفهمد که سیریوس بلک کسی بوده که پدر و مادرش را به ولدمورت فروخته و اکنون از زندان فرار کرده و حالا دنبال اوست و به همین دلیل وزارت برای او حکم اخراج نمیفرستد تا بتواند در مدرسه هاگوارتز در امان باشد!
هری در سالی سخت قرار دارد که همواره باید مواظب باشد که مورد حمله سیریوس بلک قرار نگیرد. اما در پایان مشخص میشود که سیریوس بلک پدر خوانده اوست و دوست صمیمی پدرش و کسی که پدرش را به ولدمورت لو داده پیرپتی گرو بوده که خودش را به شکل موشی در آورده بوده و از قضا موش خانگی رون ویزلی بهترین دوست هری بودهاست. اما درست وقتی که همه چیز درست میشود و سیریوس موش را به شکل عادی برمیگرداند و همه به اینکه به وسیله او بی گناهی سیریوس را ثابت کنند امیدوار میشوند همه چیز نقش بر آب شده و پیر پتی گرو فرار میکند. بعد از اینکه سیریوس دوباره زندانی میشود هری و هرمیون گرنجر، دوست صمیمی او، به گذشته بازگشته و سیریوس را نجات میدهند و او را فراری میدهند . همچنین هری با موجوداتی به نام دیوانهساز مبارزه میکند. در نهایت سیریوس بلک فرار کرده و هری به مدرسه باز میگردد.هری پاتر و جام آتش
وقتی وارد مدرسه میشود میفهمد که مسابقات دورهای سه جادوگر که بین سه مدرسه هاگوارتز، بوباتون و دورمشترانگ (دارمسترانگ)، انجام میشود، آن سال در هاگواترز برگزار خواهد شد! شرکت در مسابقه شرط سنی هفده سال دارد و هری نمیتواند شرکت کند. هر کس قصد شرکت در مسابقه دارد، باید نام خود و مدرسه اش را روی کاغذی نوشته و داخل جام آتش بیاندازد!
روز انتخاب شرکت کنندگان، جام آتش نام سه نفر را از سه مدرسه به بیرون پرت میکند و این نشانه این است که آن سه نفر برای مسابقه انتخاب شدهاست، اما ناگهان نام هری نیز از جام بیرون میآید و همه با او دشمنی پیدا میکنند، حتی بهترین دوستش : رون!
هری مجبور به شرکت در مسابقه میشود و در مرحله اول با اژدها روبرو میشود، در مرحله دوم ضمن اینکه در دریا رفته و دوستش را از چنگ موجودات دریایی نجات میدهد خواهر یکی از شرکت کنندگان را نیز نجات میدهد و این باعث میشود که امتیازاتش بالا برود. مرحله سوم هزارتویی است که باید به مرکز آن رسید. هری موفق میشود به همراه شرکت کننده دیگر هاگوارتز، سدریک دیگوری، به جام برسند، اما وقتی آن دو جام را لمس میکنند به مکان دیگری منتقل شده و فرود میآیند.
در آنجا هری شاهد بازگشتن ولدمورت به بدن فیزیکیش است و سدریک نیز کشته میشود. هری و ولدمورت با هم دوئل میکنند و هری موفق به فرار میشود و به هاگوارتز باز میگردد !
وقتی باز میگردد و همه در فکر مرگ سدریک هستند، معلم درس دفاع در برابر جادوی سیاه او را به دفترش میبرد و برایش میگوید که او معلم این درس یعنی مودی چشم باباقوری نیست، بلکه مرگ خواری است که خود را به شکل مودی در آورده، او نام هری را داخل جام آتش انداخته و او بوده که غیر مستقیم کمک میکرده تا هری در مسابقه سه جادوگر پیروز شود. اما قرار بوده که هری به دست ولدمورت کشته شود ولی هری موفق به فرار شده و به همین دلیل مودی قلابی قصد کشتنش را میکند. اما همان موقع مدیر مدرسه میرسد و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان میرسد!هری پاتر و محفل ققنوس
اما هری به دلیل اینکه قبل ۱۷ سالگی از جادو استفاده کرده توسط وزارت سحر و جادو به دادگاه احضار میشود. او سرانجام تبرئه شده وبه مدرسه میرود. معلم جدیدی امسال به مدرسه آمده که بسیار سختگیر است.
هری خوابهایی میبیند که همه به واقعیت تبدیل میشود. او در واقع با ذهن ولدمورت در ارتباط است و احساسات او را درک میکند و زمانهایی که خواب است تمام اتفاقاتی را که او انجام میدهد و یا میبیند از چشم خود ولدمورت شاهد است.
سر انجام او خوابی میبیند که سیریوس بلک پدر خوانده اش اسیر ولدمورت است و به همین دلیل به مکانی که در خواب دیده، که جایی در وزارت سحر و جادو است، میرود. دوستانش هم با او میآیند اما مشخص میشود که ولدمورت او را فریب داده تا او به وزارت سحرو جادو بیاید و گویی که پیشگویی هری و ولدمورت در آن نوشته شده را بیابد. هری اسیر مرگخواران میشود و پس از کمی مبارزه اعضای محفل ققنوس فرا میرسندو متاسفانه سریوس بلک پدرخوانده هری پاتر کشته میشود
سر انجام گوی پیشگویی میشکند و کسی پیشگویی را نمیفهمد ... دامبلدور با ولدمورت مبارزه میکند و هری به هاگوارتز باز میگردد.
هری به خانه میرود تا در آرامش با این مسئله بزرگ کنار بیاید که تنها کسی که میتواند بزرگترین جادوگر سیاه هزاره اخیر را از بین ببرد خود اوست.هری پاتر و پرنس نیمه اصیل (شاهزادهٔ دورگه)
هری پاتر و یادگاران مرگ
منبع ویکیپدیا
MiSs-Negin