دنياي جادوگران
مخترع پيانو چه كسي بود؟
Bartolomeo Cristofori di Francesco كسي بود كه نخستين پيانو را اختراع كرد.
1709 سالي مهم در تاريخِ پيانو است چرا كه «پيانو-فورته» (نام كامل ساز پيانو _ مترجم) در آن سال ساخته شد.
نويسنده اي با نامِ Scipione Maffei در مقاله اي كه رابع به پيانو فورته نوشته، آورده است كه Cristofori احتملا كسي است كه جهار هارپسيكورد با صداهاي بلند و آرام ساخت.
Maffei مي نويسد:" هركسي مه از موسيقي لذت مي برد مي داند كه يكي از اصولي كه با تجربه هاي اين هنر از آن براي شگفت زده كردن شنونده استفاده مي كنند،تغييرات در شدت نرمي و بلندي صداست.
Bartolomeo Cristofori در 4 ماه مي متولد شد (1655-1732) او طراح و سازنده ي هارپسيكورد بود،در سال 1688 شهرت او توجه پرنس فلورانس، Ferdinando de Medici پسر دوك بزرگ توسكاني، را جلب كرد. پرنس 40 هارپسيكورد و اسپينت داشت و Cristofori را هم براي سر و سامان دادن مجموعه اش و هم براي ساخت انواع جديد استخدام كرد.
Cristofori در حدود سال 1700 شروع به كار بر روي سازي كرد كه شدت صدا متناسب با شدت فشار و ضربه به دكمه ها تفاوت كند . به جاي استفاده از قسمت استخواني پر پرنده براي زخمه زدن Cristofori روشي را ابداع كرد كه در آن به رشته ها توسط چكش ها يي با پوشش چرم گوزن از زير ضربه زده مي شد.
او دو هارپسيكورد با شيوه ي كار بازگشت ساخت ،ببينيم اين شيوه ي كار چيست؟
مكانيسم بازگشت( Escapement _ ترجمه بر اساس شيوه ي كار و نه لزوما معناي لغوي انجام شده مترجم)
مورد جديد مربوط به اين شويه اين بود كه در آن نه مانند هارپسيكورد زخمه زده مي شد و نه مانند كلاويكورد تانژانت وجود داشت. در عوض چكش هايي (مضراب هايي) به سيم ضربه مي زدند. دقيقا به همين دليل به اين سازها « هارپسيكورد چكشي » مي گويند.
در اين مكانيسم ،چكش آزادانه حركت مي كند ( ونه در كنترل مستقيم و بي واسطه ي نوازنده) ، و وقتي به سيم برخورد مي كند دوباره به جاي اول بر مي گردد تا شرايط براي ضربه ي بعدي فراهم باشد. و اين مشكل اصلي بود! اگر نوازنده پيانو بخاهو نتي را فورا تكرا كند بايد كمي منتظر برگشت چكش به سر جاي اولش بماند! اين مشكل در قرن بعدي هم وجود داشت و هنوز نوازنده كنترل كاملي برروي بازگش چكش به جاي اولش نداشت.
اما به هر حال مكانيسم چكش Cristofori آن قدر خوب طراحي و ساخته شده بود كه تا 75 سال بعد هيچ روشي به اين ظرافت و دقت ابداع نشد. و در واقع حركت پيچيده ي پيانوهاي امروزي از همان ايده ي اصلي او ريشه مي گيرد.
باقي زندگي Cristofori
Cristofori حدود 20 تا از پيانوفورته هايش را در بين 1709 تا 1726 ساخت. حامي مالي او، Ferdinando در 1713 مرد ،اما او همچنان براي جانشين بعدي پرنس كار مي كرد. اما در اوايل قرن 18 ،جانشين بعدي خاندان Medici او را رد كرد و او نير مانند بقيه كارهايش را به فروش گذاشت. پادشاه پرتغال يكي از سازهاي او را خريد.
در 1726 تنها تك نگاره ي چهره ي Cristofori نقاشي شدو كه در آن مخترع پيانو در كنار سازش ايستاده. دردست چپش كاغذي است كه احتمالا نقشه ي طرز كار پيانو روي آن بوده است. متاسفانه تك نگاره در جنگ جهاني دوم نابود شد و تنها عكس هايي از آن باقي مانده است.
او تا آخر عمر خود پيانو ساخت و در كارهاي خود بهبود انجام داد.
دوستان عزيز لطفا نظرات و انتقادات خود را در قسمت نظرات بنويسيد. و اگر نظري درباره ي اضافه كردن مطالب داريد بنويسيد.
عيدتان مبارك.
غدیر خم نام ناحیهای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذیالحجه، سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.
محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابیطالب را بهعنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر میباشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامیدانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده اش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگی اش پس از مرگ شود.
این واقعه و حدیث غدیر در کتاب های شیعه و بسیاری کتاب های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است.
عقاید
اصول
توحید • نبوت • معاد
عدل • امامت
فروع
نماز • روزه • خمس • زکات • حج • جهاد • امر به معروف • نهی از منکر • تولی • تبری
مهدویت
شخصیتها
چهارده معصوم
محمد • فاطمه • علی • حسن • حسین • سجاد • باقر • صادق • کاظم • رضا • جواد • هادی • عسکری • مهدی
صحابه
سلمان • مقداد • ابوذر • عمار • بلال
مکانهای مقدس
مکه • مدینه • نجف • کربلا • دمشق • کاظمین • سامرا • قم • مشهد • ری
امامزادهها
رویدادها
رویداد مباهله • غدیر خم • فدک • رویداد خانه فاطمه • نبرد کربلا • مؤتمر علماء بغداد
کتابها
قرآن • نهجالبلاغه • صحیفه سجادیه • الاستبصار • الکافی • تهذیبالاحکام • منلایحضرهالفقیه
«غدیر خم» نام ناحیهای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکهای در این محل که در آن آب باران جمع میشدهاست، به این نام شهرت یافتهاست. غدیر در ۳-۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانهاست. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم بهسبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقتفرسا داش∗
بنوشته سید حسین نصر هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی باز میگشت. خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد(کلمه مولا مرتبط است با ولایت(با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی میدهد). شیعیان این اظهارات را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و اظهار خواستهاش که علی به عنوان پسرعمو و فرزند خواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیش پس از مرگ شود. بنظر میرسد که اولین تاریخنگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کردهاست تاریخ نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بودهاست.[
بگفته احمد کاظمی موسوی، استاد حقوق اسلامی، بسیاری از منابع اهل سنت واقعه غدیر خم را نقل کردهاند اما قائل به این موضوع نیستند که غدیر دلالت بر تعیین علی به عنوان جانشین سیاسی پیامبر مسلمانان داشتهاست. مجموعهٔ جامعی از نقل قولها و احادیث در مورد غدیر خم در سه کتاب اهل سنت وجود دارد. این سه اثر عبارتند از کتاب مُسند احمد بن حنبل، تاریخ مدینات دمشق ابن عساکر، و کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر.
نکته جالب در مورد غدیر خم این است که در خطبهٔ منسوب به علی در نهجالبلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نمودهاست، اشارهای به این واقعه نیست. با این وجود از حدود قرن دوم هجری این واقعه از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب میشدهاست. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که میتوان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات کمیت بن زیاد اسدی مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی و کتاب سلیم بن قیس مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی است.[
رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعه
زندگی میراث دیگر موضوعات |

از آغاز ذیالقعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلماننشین و ایلها و قبیلههای مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج بهجای خواهد آورد و بدینترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است.∗
با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را میرفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.∗

هرکول (به لاتین: Hercules) نام رومی او، یا هراکلس، نام قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه است. دشمن اصلی هرکول هرا بود. هنگام کودکی هرا دو مار را در گهوارهٔ هرکول قرار داد اما او با قدرت زیادی که داشت آنها را خفه کرد. او بالاخره هرکول را دیوانه کرد. به سبب بی عقلی، هرکول همسر خود مگارا (Megara) و سه فرزندشان را بقتل رساند. او بسیار غمگین بود و بمحض بهبود یافتن و برای جبران کار خود با پیشگوی معبد آپولون مشورت و از او سوال کرد چگونه میتواند آن شرف و عزت خود را باز بیابد. پیشگو به او گفت نزد ائوروستئوس پادشاه میسینی (Mycenae) برو و به مدت دوازده سال به او خدمت کن. ائوروستئوس هیچ کار دشواری به ذهنش نمیرسید که پسر قدرتمند زئوس از پس آن بر نیاید، بنابراین هرا از کاخ خود در المپ پایین آمد تا به او کمک کند. با همکاری یکدیگر دوازده وظیفه را برای ناپسری فناپذیر هرا در نظر گرفتند که به دوازده خان هرکول معروف است. این دوازده خان عبارت بودند از:
۱- کشتن شیر نیمیان (Nemean Lion)، هرکول آن را بدون هیچ دردسری خفه کرد.
۲- کشتن مار نه سر هایدرا (Hydra). وقتی یک سر هایدرا بریده میشد دو سر جدید به جای آن میرویید و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمیدید. هرکول ۸ سر آن را سوزاند و سر جاودانه را زیر تخته سنگی قرارداد.
۳- گرفتن گوزن کرینیان "Ceryneian". پس از چند ماه تعقیب و گریز بالاخره آن را در تله انداخت.
۴- کشتن گراز وحشی اریمنتوس (Erymanthus). یک جدال وحشیانه، اما فوق العاده آسان: هرکول برنده شد.
۵- تمیزکردن اصطبل شاه آوگیاس (Augeas). او بوسیلهٔ وصل کردن رودی در نزدیکی اصطبل موفق به شستن آن شد.
۶- کشتن پرندگان گوشتخوار در استیمفالوس.
۷- کشتن گاو وحشی واقع در کریت.
۸- گرفتن اسبهای(مادیانهای) دایامیدیس.
۹- بدست آوردن کمربند هیپولیتا (Hippolyta)، ملکه آمازونها (که در حقیقت کارآسانی نبود).
۱۰- گرفتن گلهٔ "Geryon" جیریان.
۱۱- بدست آوردن سیبهای زرین از باغ هسپریدس (Hesperides)، که همیشه بوسیله اژدهای صدسر لادون "Ladon" نگهبانی میشد. هرکول اطلس را با پیشنهاد نگه داشتن زمین فریب داد تا سیبها را برایش بیاورد. وقتی او با سیبها بازگشت، هرکول از او خواست که زمین را برای چند لحظه نگه دارد تا او بتواند بالینی برای درد شانههایش بیاورد. اطلس این کار را کرد، و هرکول با سیبهایش آنجا را ترک کرد.
۱۲- آوردن سربروس، سگ سه سر هادس، بر روی سطح زمین.
بالاخره، بعد از دوازده سال و دوازده خان، هرکول یک انسان آزاد بود. همچنین او بعد از دوازده خان به آرگونوتها برای پیدا کردن پشم زرین پیوست.
هرکول به روستای (Thebes) رفت و با دیانیرا (Deianira) ازدواج کرد. او فرزندان زیادی برایش به دنیا آورد. مدتی بعد یک سانتور مرد (Centaur) «حیوان افسانهای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب» به نام نسوس (Nessus) دیانیرا را ربود، اما هرکول با پرتاب یک تیر زهرآلود به نسوز او را آزاد کرد. نسوس هنگام مرگ به دیانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هرکول را دارد از دست میدهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هرکول استفاده کند. بعد از گذشت چندین ماه دیانیرا فکر کرد زن دیگری وارد زندگی او و هرکول شدهاست، بنابراین دیانیرا یکی از لباسهای هرکول را با خون نسوز شست و به او داد تا به تن کند. نسوس به او دروغ گفته بود و خون به مانند یک زهر بر روی هرکول اثر کرد، بعد از این ماجرا هرکول به المپ برده شد و به او وعده زندگی ابدی دادند و با دیگر خدایان زندگی کرد. او در المپ با هبه ایزدبانوی جوانی، فرزند زئوس و هرا ازدواج کرد.
سومریان نیز مانند ما ایرانیان و دیگر ملل از عصر طلایی «ارید» در تاریخ خود یاد کرده اند که در آن نیاکان مقدس و قهرمانان الهی و اولیای مذهبی حکومت داشته اند . بزرگانی که با خدایان محشور بوده اند . بزرگانی چون گلیگمش . نخستین آنها آدَپ است که به تعبیر دیگر همان نخستین پیامبر در قرآن بزرگ (حضرت آدم) کیومرث در ایران به معنی کی : زنده و مرث : مرگ یعنی زنده و مرگ و یا مرگ و زندگی است . آدَپ نخستین فرزند خدای بزرگش «اِ آ» است و شهریار شهر ارید ،کهن ترین شهر سومری و بابلی است که «اِ آ» او را به مانند یک انسان خلق کرده و به او دانایی عطاکرده است ؛ اما خدایان حیاط ابدی را از وی دریغ داشته اند اما اینکه جانشین آدَپ چه کسی بوده است و تاریخحکومت اولیا و انبیا د راساطیر بین النهرین چگونه ادامه می یابد روشن نیست .
در میان اسنادی که در دست داریم لوح های فهرستی هست که اسامی پادشاهان سومر را از آغاز تا پایان قرن ۱۸ ق م نام می برد. این همان فهرست مشهور اسامی حکام سومر است که از حدود یازده کتیبه مختلف جمع آوری و در سال ۱۹۳۹ به وسیله پروفسور یاکوبسن منتشر شده است ارزش این سند بنظر من( enik) بسیار زیاد است . زیرا که نه تنها کهن ترین سنتهای سومری را شرح می دهد بلکه یک چارچوب زمان بندی شده ی بسیار عالی از آن زمان در اختیار ما می گذارد که می توان بسیاری از افسانه های عصر قهرمانی سومر را در آن جای داد . مانند : آفرینش انسان – افسانهمرگ – افسانه طوفان و اسطوره جاودانگی و… وهمچنین بوسیله ی سندی که یکی از روحانیون قرن ۲ ق.م تنظیم کرده این پادشاهان به دو دوره تقسیم می شوند : پادشاهان قبل از طوفان و پادشاهان بعد از طوفان به موجب این دو مدرک قبل از طوفان هشت پادشاه بر بین النهرین حکومت کردند .
بر این اساس فهرست اسامی پادشاهان سومر ابتدا در شهر ارید و از آسمان به زمین واردشده (به یاد داشته باشیم قدیمی ترین آثارسومری در ارید یافت شده است ) اسامی و مدت سلطنت پادشاهان در زیر آمده است :
• پادشاهان اول و دوم در ارید و به مدت ۶۴۸۰۰۰ سال
• پادشاهان سوم و چهارم و پنجم (یکی از آن ها همان دموزی نیمه خدا بود ) به مدت ۱۰۸۰۰۰ سال در بد- تیبیره
• پادشاه ششم در لارک ۲۲۸۰۰
• پادشاه هفتم در سیپار به مدت ۲۱۰۰۰
• پادشاه هشتم که در شوروپک به مدت ۱۸۶۰۰
واما پس از طوفان به موجب این فهرست ، یک بار دیگر سلطنت در کیش که بقایای آن در حال حاضر مجموعه وسیعی در حدود ۱۵ کیلومتری شرق بابل است آغاز شده ، سلسله نخستین پادشاه کیش بر بیست و سه نفر که هر یک به طور متوسط هزار سال که نام ۲۲ نفر خوانا است که ۱۲ نفر از آنها نام سامی دارند مانند (گلبوم= سگ) (کلومو= بره) (زدکاکیب= عقرب) و شش نفرشان نام سومری دارند و ریشه اسامی چهار نفر دیگر مشخص نیست که به احتمال اختلاف نژادی بین سومریان و سامیان باشد . همچنین دکتر رو دارد : شاید برخی از این شاهان واقعیت داشته باشند اما آخرین پادشاه سلسله اول که همان اک در مقابل پادشاه اوروک که همان گیلگمش بوده شکست می خورد و مجبور به پرداخت مالیات به اوروک بوده است گیلگمش پنجمین شاه اوروک بوده ، اوروک نیز شخصیت های مشهوری مانند : مسکیا کستر – انم کر لوگال بند و … دارد.
اما راجع به انم کر ، حماسه منظومی در دست است که بر لوحه موجود در موزه شرق استانبول حک شده است : خلاصه داستان را می گویم enik : انم کر فرمانروای اوروک طی مکاتباتی ، فرمانروای «آرتا» را تهدید می کند که برای تزئین معبد «ایینَّ» سنگهای قیمتی ارسال دارد اِتا بلاخره پس از چند دوره فرازو نشیب قبول می کند آاِتا نسبت به اوروک در آن سوی هفت سلسله کوه قرار داشته و ظاهرا از حیث معادن غنی بوده .
شاید براتون جالب باشه که وقتی نویسنده ی این کتاب داشته اراگون( جلد اول) رو مینوشته هم سن ما ها بوده
و 15 ساله بوده برای همین نوجوانان خیلی زود با این کتاب رابطه برقرار میکنند و در داستان غرق میشند
نوشته شدن اراگون خود داستانی دارد که شاید دانستنتش خالی از لطف نباشد:
داستان اراگون از رویا پردازی های نوجوانی او سرچشمه گرفت. علاقه ی کریستوفر به جادو در داستان ها باعث شد که رمانی خلق کند که ازخواندن آن لذت ببرد. این پروژه در ابتدا به صورت یک تفریح برایش بود، یک حس رقابت باخودش؛ او اصلا قصد چاپ کردنش را نداشت. تمام شخصیت های داستان او از تخیل او سرچشمه گرفته اند، البته به غیر از آنجلای گیاه شناس، که شخصیت اش برگرفته از خواهرش است.
وقتی کریستوفر اولین نسخه ی اراگون را نوشت تنها پانزده سال داشت. او سال دوم را به اصلاح کردن اشکالات پرداخت و سپس آن را به والدینش داد تا مطالعه کنند. آن دو تصمیم گرفتن که خود برای چاپ کتاب اقدام کنند و سال سوم را صرف آماده کردن نسخه ی دست نوشت کتاب برای به چاپ رساندن کردند: ویرایش و ویراستاری کردن، طراحی جلد و تایپ کردن. در این مدت کریستوفر سرگرم کشیدن نقشه ای برای اراگون و طراحی چشم اژدهای روی جلد بود. سپس این نسخه را برای چاپ فرستادند و اولین جلد در نوامبر 2001 بیرون آمد. خانواده ی پائولینی تمام سال بعد و اوایل 2003 را به پخش کردن این کتاب در کتابخانه ها، کتاب فروشی ها و مدرسه ها پرداختند.
کریستوفر پائولینی نویسنده این مجموعه تا به حال سه کتاب رو نوشته و قول داده که کتاب چهارم به زود تمام و منتشر میشه
کتاب هایی که تا بحال چاپ شدند:
- اراگون
- الدست
- بریسینگر
در داستان ما شاهد موجودات جادویی مختلفی هستیم مثل اژدهایان،الف ها،کوتوله ها،اورگال ها(موجوداتی شبیه اورک ها در ارباب حلقه ها) و از همه مهمتر اژدها سوار ها هستیم که خود یا انسان اند یا الف
شخصیت اصلی داستان پسری جوان به نام اراگون هست تو جنگل خیلی راحت راهشو پیدا میکنه نترسه و شکارچی خوبی هم هست
از بچگی با دایی اش گارو و پسر داییش روران بزرگ شده داستان به دنیا امدنش اینطوره که مادرش بعد از مدت ها خیلی پریشان و اشفته پیش برادرش بر میگرده و اراگون رو به دنیا میاره و بی خبر دوباره اون ها رو ترک میکنه
خانه ایشان در حاشیه یک دهکده است و زندگی ساده و فقیرانه ی دارند و زمستان هم نزدیکه برا همین اراگون به شکار میره و در جنگل اسپاین سنگ عجیبی رو به جای شکار پیدا میکنه سنگی با رگه های سفید که بعدا میفهمه تخم یک اژدهاست
اراگون برای اینکه بیشتر از اژدها بفهمه پیش پیرمردی به نام بروم میره که داستان های قدیمی رو میدونه
و میفهمه که اژدها برای اون از تخم بیرون اومده و اون اژدها سواره اولین اژدها سوار بعد از ماجرای خیانت پادشاه کشته شدن همه ی اژدهاسوار ها و اژدهاهایشان
مزدور های پادشاه گالباتوریکس سعی در کشتن سوار جدید را دارند که در این حین دایی اراگون کشته میشه
اما اراگون با بروم که برعکس سنش جنگجوی خیلی خوبی است به همراه اژدهایش سفیرا فرار میکنه و تحت اموزش بروم سوار بودن رو یاد میگیره و تصمیم به مبارزه با پادشاه میگیره
ادامه داستان و کتاب های دیگه به داستان متحد شدن اراگون با واردن ها تعلیم دیدن او توسط الف ها و اژدها سوار دیگه ای که در جبهه دشمت یعنی گالباتوریکس هست پرداخته میشه

بر اساس کتاب اول فیلمی با همین نام هم ساخته میشه که البته زیاد موفق نبود و ادامه ی ان بعد از 5 سال ساخته نشد شاید هم منتظرند پائولینی داستان را تمام کند و فیلم جدید را بسازند
اراگون مورد تشویق های زیادی قرار میگیره و جایز های زیادی رو دریافت میکنه و حتی از هری پاتر و جام اتش که همزمان با اون هستند هم در فروش پیشی میگیره
- برخی از افتخارات اراگون به نقل از ویکی
کتاب سال نیویورک تایمز، کتاب سال پابلیشرز ویکلی، پرفروشترین کتاب یو.اس.ای تودی، پرفروشترین کتاب وال استریت ژورنال، کتاب سال بوک سنس، بهترین کتاب در بوک سنس سلکشن
همانطور که گفته شد نوجوانان خیلی خوب با کتاب ارتباط برقرار میکنند و اغلب با شخصیت اراگون همزاد پنداری خواهند داشت همانطور که خود پائولینی میگوید:
سفر اراگون، سفر خود من بودهاست : فردی با تربیت روستایی که با سرعتی نا امیدکننده بر خلاف زمان، سرگردان میشود. آموزشهای فشرده و پرزحمتی را پشت سر میگذارد. برخلاف انتظار به موفقیت دست پیدا میکند. با عواقب شهرت دست و پنجه نرم میکند. و بالاخره به آرامش میرسد.
کلی براین کلارکسون (به انگلیسی: Kelly Brianne Clarkson) (متولد ۲۴ آوریل ۱۹۸۲) خوانندهی آمریکایی سبک پاپ راک، آهنگساز، ترانه سرا و گاه بازیگر است.
کلی کلارکسون | |
---|---|
![]() |
|
اطلاعات هنرمند | |
نام اصلی | کلی براین کلارکسون |
زادروز | ۲۴ آوریل ۱۹۸۲ (۲۹ سال) فورت ورث، تکزاس، USA |
اهل کشور | آمریکایی |
سبکها | پاپ، پاپ راک، ریتم و بلوز، بزرگسالانهٔ معاصر، کانتری، سول |
کار(ها) | خواننده، آهنگساز، بازیگر |
مدت کار | ۲۰۰۲–اکنون |
زندگی و حرفه []
وی کار خود با کمپانی «آرسیای» را پس از برندهشدن در فصل اول برنامه تلویزیونی «آمریکن آیدل» ∗ در سال ۲۰۰۲ آغاز کرد. او با انتشار اولین آلبوم موسیقی خود با نام سپاسگزار ∗ در سال ۲۰۰۲ دراصل خود را به عنوان یک خوانندهٔ سبک پاپ عرضه کرد.
پس از آن کلی با انتشار آلبوم تاثیرگذار و تأملبرانگیز فرار ∗ در سال ۲۰۰۴ توانایی و تمایل خود را به سبک پاپ راک به همگان نشان داد.[۱]
سومین آلبوم او با نام دسامبر من∗ در ۲۰ ژوئن۲۰۰۷ منتشر شد که میتوان آنرا آلبومی تماماً پاپ راک نامید. بر اساس آمار شرکت سونی میوزیک، کلارکسن تا کنون نزدیک به ۲۰ میلیون آلبوم در سراسر جهان فروختهاست.[۲] ۸ تک ترانهٔ او بین ده ترانهٔ برتر Billboard Hot ۱۰۰ قرار گرفتند. سه آلبوم اول او بیش از ۹/۵ میلیون نسخه در آمریکا فروخت.[۳] در سال ۲۰۰۸ او یکی از ۱۰ هنرمندی شد که بیشترین تعداد حضور در رادیوی بزرگسالان معاصر را داشت. آلبوم چهارم کلارکسن با عنوان تمام آنچه من میخواهم∗ در ۱۰ مارس ۲۰۰۹ منتشر شد و در همان آغاز به رتبهٔ اول Billboard ۲۰۰ رسید. تک آهنگ او با نام «زندگی من بدون تو اعصاب خرد کن است»∗ در هفتهٔ اول انتشارش در لیست Hot ۱۰۰ با ارتقائش از رتبهٔ ۹۷ به صدر جدول، رکورد صعود در رتبه را در تاریخ شکست
در حال حاضر او تنها شرکتکننده در مسابقات امریکن آیدل است که توانست به رتبهٔ اول در انگلستان نایل شود. وی همچنین به کمک همین تک آهنگ منتشر شده از آلبوم چهارمش به تنهایی توانست در ۱ مارس ۲۰۰۹ به رتبهٔ اول تعداد دانلودها دست یابد.
کلارکسون با فروش بیش از ۱۰/۲ میلیون آلبوم موسیقی در امریکا و بیش از ۲۰ میلیون آلبوم در سراسر جهان، موفقترین برندهٔ مسابقهٔ امریکن آیدل از لحاظ تعداد فروش به حساب میآید. همچنین بر طبق گزارش Nielsen SoundScan کلارکسون در بین ۲۰۰ هنرمندی که بیشترین تعداد فروش آلبوم موسیقی را داشتهاند، در رتبهٔ ۱۸۷ قرار گرفت
ابتدای زندگی و شروع کار []
کلی کلارکسون در فورت ورث، از شهرهای ایالت تکزاس، متولد شد و در شهرک کوچکی در حومهٔ فورت ورث به نام بورلسون∗ بزرگ شد. او سومین و کوچکترین فرزند یک معلم سال اول و یک مهندس بازنشسته بود و یک برادر با نام جیسون∗ و خواهری به نام آلیشا∗ دارد. هنگامی که او شش سال بیشتر نداشت والدین او پس از ۱۷ سال زندگی در کنار هم از یکدیگر جدا شدند. در نتیجه برادر او تصمیم به زندگی با پدرش و خواهر او نیز تصمیم به زندگی در کنار عمهاش گرفت و کلی در کنار مادرش باقی ماند. زمانی که مادرش برای تعمیم هزینهٔ خانواده روزانه کارهای مختلفی را انجام میداد، کلی بارها به اطراف شهر تگزاس میرفت. در نهایت پس از آنکه مادرش با مرد دیگری به نام جیمی تیلور∗ ازدواج کرد، خانوادهٔ تازه تشکیل شدهٔ کلارکسون به بورلسون نقل مکان کرد.
در دوران رشد و بلوغ، خانوادهٔ کلارکسون از نظر مالی در شرایط دشواری قرار گرفته و در منزل مشاجرههای بسیاری در مورد مسائل مالی میشد. از همین جا بود که کلی تصمیم به مسئولیت و استقلال مالی را در همان سن نوجوانی گرفت. پس از اولین طلاق والدینش، موسیقی تنها چیزی بود که او را آرام کرده و به او پناه میداد، اما نمیتوانست آنرا بعنوان علاج درد خود قبول کند. او دورهٔ راهنمایی و دبیرستان خود را به ترتیب در مدارس «Pauline G Hughes» و "Burleson" میگذراند. او در اصل میخواست یک زیست شناس شود. اما در سال هفتم از تحصیلش، هنگامی که او داشت در راهروی مدرسه آواز میخواند، یکی از معلمانش با نام سینتیا گلن∗ صدای او را شنید و از او خواست تا در گروه سرود مدرسه ثبت نام کرده و به فعالیت بپردازد. کلی خطاب به معلمش گفت که او تا کنون در هیچ کلاسی برای تمرین شرکت نکردهاست. او در دبیرستان در تئاترهای موزیکالی شرکت کرد مانند Annie Get Your Gun, Seven Brides for Seven Brothers و Brigadoon. از اینجا بود که کلی تصمیم به ادامه دادن موسیقی گرفت. پس از آنکه مردی این جملات امید بخش را با او در میان گذاشت: «خداوند این فرصت را نصیب تو کردهاست. تو باید آواز بخوانی. هدف تو خوانندگی است.» کلی در نمایش استعدادهای مدرسهٔ خود شرکت کرد. او به خواندن ادامه داد و شروع به تمرینهای ابتدایی کرد. از آنجایی که خانوادهٔ او توانایی مالی پایینی داشت، کلی امیدوار بود تا موسیقی بتواند هزینهٔ دانشگاهش را تعمیم کند.[۷] کلی بسیار سخت مشغول درس و مدرسه شده بود و همچنین در کنار آن اضافهکاریهایی مانند چمن زنی و کمک به ناپدری پیمانکارش در ساخت ایوان میکرد. او همچنین در ۱۶ سالگی در یک تله تئاتر هم کار میکرد، تا زمانی که به لس آنجلس نقل مکان کرد.
به محض فارق التحصیلی از دبیرستان، برای او بورسیههای تحصیلی کاملی از طرف دانشگاه تگزاس، دانشگاه تگزاس شمالی∗ و دانشکده موسیقی برکلی پیشنهاد شد، ولی او تمایلی به رفتن به کالج نداشت و او «پیش از این ترانههای بسیاری نوشته بود و میخواست خودش آنها را امتحان کند» و او معتقد بود که هیچ وقت برای رفتن به کالج دیر نمیشود.[۷]
آمریکن آیدل ۲۰۰۲ []
کلارکسون در ۴ سپتامبر۲۰۰۲ با بدست آوردن ۵۸ درصد آراء برندهٔ اولین دورهٔ مسابقات آمریکن آیدل شد.[۸] به دنبال آن، کلی تصنیف «لحظهای مانند این»∗ را سرود که متعاقبا این آهنگ در نخستین آلبوم او، سپاسگزار (آلبوم)، قرار گرفت. موزیک ویدیوی این ترانه در تئاتر پانتاگس در هالیوود فیلم برداری شد و گوشههایی از اجراهای او در امریکن آیدل هم در آن گنجانده شد. زمانی که این ترانه بعنوان یک تک آهنگ در اکتبر ۲۰۰۲ منتشر شد، در فهرست Billboard Hot ۱۰۰ در رتبه پنجاه و دوم قرار گرفت و پس از اندک زمانی از این رتبه به صدر جدول ارتقاء پیدا کرد.[۹] این موفقیت تا حد زیادی به دلیل تکثیر سی دی تک آهنگی توسط امریکن آیدل در وسعت ۲۳۶ هزار کپی در هفتهٔ اول در ایالات متحده آمریکا، بود این ترانه همچنین به مدت ۵ هفته در کانادا صدرنشین بود.
ماري كوري
خانوادهي اسكلودوسكي خانوادهي شاد و پر محبتي بود. ولي از هنگامي كه ماريا به دنيا آمد، اندوهي بر قلب همهي اعضاي خانواده نشسته بود. مادر به بيماري سل مبتلا شده بود و از ترس سرايت بيماري به افراد خانواده، هرگز فرزندانش را نميبوسيد. وقتي ماريا پنج ساله بود، مادر مجبور شد براي درمان بيماريش مدت درازي را در اتريش و سپس در فرانسه بگذراند. بدبختانه اين كار نتيجهاي نداشت و زماني كه ماريا ده ساله بود، مادرش بر اثر آن بيماري در گذشت.
پدر ماريا همانند مادرش آموزگار بود و به ادارهي مدرسه خصوصي ميپرداخت. در آن مدرسه شبانهروزي، به دختران لهستاني كه قصد ادامه تحصيل داشتند، علوم و ادبيات ميآموخت. در آن سالها لهستان در اشغال روسيه بود و از آنجا كه از سوي مقامات رسمي براي دختران، بهويژه دختران لهستاني، تحصيلات عالي در نظر گرفته نشده بود، از آنان كاري جز خانهداري و كدبانويي انتظار نميرفت.
ماريا همانند برادران و خواهرانش به خوبي ميدانست كه تنها اميد موفقيتشان در زندگي، تحصيل است. آنان از مدرسهي خصوصي وارد دبيرستان دولتي شدند. همگي با بالاترين نمرها و ماريا با دريافت نشان طلا از دبيرستان فارغ التحصيل شدند. ولي نظام آموزش روسي به دختران حق ادامه تحصيل نميداد. به همين جهت در لهستان، در دانشگاه جايي براي زنان وجود نداشت. ماريا و خواهرش برونيا فقط ميتوانستند در آرزوي سفر به خارج و تحصيل در يك دانشگاه خارجي بمانند. اين كار به پشتوانه مالي فراواني نياز داشت و آنان نميتوانستند چنين پولي را فراهم كنند.
درآمد پدر به زحمت كفاف كرايه خانه و مخارج روزمرهي خانواده را مي داد. به همين جهت، بچهها مجبور بودند خودشان زندگيشان را اداره كنند. ماريا نيز مانند خواهرانش كوشش ميكرد از راه تدريس خصوصي پولي به دست آورد، ولي مانند آنان موفق نبود تا اين كه سرانجام توانست معلم سرخانهي يك خانوادهي لهستاني شود. او در همهي آن دوران از مطالعه و كوشش دست برنداشت و در كلاسهايي شركت ميكرد كه پنهاني و در نقاط مختلف شهر براي دختران تشكيل ميشد و «دانشگاه شناور» نام داشت!
بين سالهاي ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۹، هزاران لهستاني عاشق علم و تحصيل، خطرات حضور در آن كلاسهاي پنهاني را به جان خريدند و در آن شركت كردند. ماريا و خواهرش هر دو در آرزوي ادامهي تحصيل در پاريس بودند. برونيا كه چند سال بزرگتر از ماريا بود، پول مورد نياز براي يك سال زندگي و تحصيل در پاريس را پسانداز كرده بود. او ميخواست پزشك شود و دورهي پزشكي پنج سال طول ميكشيد. براي تهيهي چنين پولي او بايد دست كم تا سي سالگي صبر ميكرد.
ماريا مدت درازي در اين فكر بود كه چگونه ميتواند به برونيا كمك كند، تا اين كه سرانجام فكري به ذهنش رسيد. او پيشنهاد كرد كه برونيا بلافاصله به پاريس برود و ماريا پولي را كه از راه تدريس به دست ميآورد، براي او بفرستد و پس از اين كه برونيا دكتر شد، به ماريا كمك كند تا او نيز به دانشگاه سوربن برود. با اين همكاري زيركانه بود كه سرانجام ماريا در سن بيست و چهار سالگي راهي پاريس شد و در دانشگاه سوربن ثبت نام كرد.
ماريا در پاريس يك اتاق زيرشيرواني در طبقهي ششم يك آپارتمان اجاره كرد كه در تابستانها بسيار گرم و در زمستانها بسيار سرد بود. او بايد تا حد امكان صرفهجويي ميكرد. غذاي او فقط چاي، نان و اندكي كره بود و خوردن يك تخم مرغ برايش نوعي ضيافت بزرگ به شمار ميآمد. او در آن دوره فقط و فقط كار ميكرد و بهترين و لذت بخشترين ساعتها برايش، ساعتهايي بود كه به مطالعه ميپرداخت.
كوششهاي ماري به نتيجه رسيد و او در ۱۸۹۳ ميلادي، دو سال پس از آغاز تحصيلاتش در امتحانات فيزيك رتبهي نخست را به دست آورد و كمك هزينهاي برابر ۶۰۰ روبل دريافت كرد. چند سال بعد، از نخستين حقوقش ۶۰۰ روبل كنار گذاشت و آن را به بنيادي فرستاد كه آن مبلغ را به او جايزه داده بودند! ماري معتقد بود به اين ترتيب، بنياد ميتواند به دانشجوي ديگري كه وضعيت مالي خوبي ندارد، كمك كند. او با اين كار خود مدير آن بنياد را بسيار شگفازده كرد.
در سال ۱۸۹۴ ميلادي، ماري به پيشنهاد شركتي دربارهي ويژگيهاي مغناطيسي انواع مختلف فولاد پژوهش ميكرد كه با پيير كوري آشنا شد. پيير كه در اين زمينه صاحب نظر بود، از اين كه ميتوانست با زني در مورد مسائل علمي و واژههاي فني گفت و گو كند، دچار شگفتي شده بود. او تا آن روز گمان ميكرد فقط واژههايي مانند لباس، بچهداري و آشپزخانه در ذهن يك زن جاي ميگيرد. وابستگي اين دو نفر به يكديگر به تدريج به اندازهاي زياد شد كه نام «ماريا اسكلودوسكي» را به «ماري كوري» تغيير داد.
در پي كشف پرتو راديواكتيو توسط هنري بكرل، ماري كوري به اين موضوع گرايش پيدا كرد و همراه شوهرش به پژوهش در اينباره پرداخت و آنان چند عنصر راديواكتيو از جمله راديم را كشف كردند. در سال ۱۹۱۱، آكادمي علوم استكهلم براي سپاسگذاري از كشفهاي ماري كوري، جايزهي نوبل در شيمي را به او اهدا كرد. در آن زمان كه ماري كوري برندهي جايزه نوبل شد، زنان حتي نميتوانستند به عنوان پژوهشگر و دانشمند در يك آزمايشگاه مجهز و مناسب كار كنند. ولي تمام محدوديتهايي كه ماري در طول زندگي با آن روبه رو شد، باعث شدند كه او براي چيرهشدن بر مشكلات موجود، بيش از هر مردي به كوشش و كار بپردازد.
در واقع، دليل اين كه سرگذشت ماري كوري بيشتر به افسانه شباهت دارد، همين كوششهاي پيگير او بوده است و شايد بتوان گفت، بخش زياد شهرتي كه او به دست آورد نيز به همين دليل بود. او از نخستين زناني بود كه بر كرسي استادي دانشگاه تكيه زد و چند سال پس از دريافت نخستين جايزه نوبل خود، براي بار دوم به دريافت اين جايزه مفتخر شد. او دو دختر داشت كه بعدها يكي از آنان برنده جايزه نوبل شد
اين هم چند عكس از عجايب هفتگانه ي جهان

امروز يك مطلب جالب از مثلث برمودا برايتان گذاشتم. اميدوارم خوشتان بيايد.
موقعیت جغرافیایی []
پروفسور رضا پارسا دانشمند ایرانی میگوید مثلث برمودا بر روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: «یک خط از فلوریدا تا برمودا، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد.»
مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی، در منطقه مثلث، پرواز میکردند که با ارسال پیام های عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی، عدم روئیت خشکی، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته، لکه روغن، آثاری از اجسام شناور، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسهها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایق ها و کشتی هایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.
منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتی های بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید، به این منطقه مسافرت میکنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا، کشتی ها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شدهاست. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدن های بی دلیل، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشدهاست.
مشاهدهها و گزارشها []
- در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاه های مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیام های غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بودهاست و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آب ها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع!
- این پیامها رفته رفته ضعیف تر و غیرقابل تشخیص تر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح رویت شدهاست. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شدهاست.
- در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان، دوباره شروع بکار کردهاند.
- در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. «خطری همانند یک خنجر هم اکنون... به سرعت میآید... ما نمیتوانیم فرار کنیم...» در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.مثلث برمدا در حقیقت شبیه به یک بیضی است اما بهدلیل وجود شکستگی هایی ذر اطراف آن ان را مثلث فرض می کنند
علل واقعه []
( یکی از علت های کشف شده که در مدل آزمایشگاهی به اثبات رسیده است در مورد وقوع زلزله و خروج گازهایی از زمین می باشد که در هنگام عبور کشتی ها باعث فرو رفتن کشتی به اعماق آب می گردد ولی در مورد هواپیماهایی که از آن محل عبور کردند و ناپدید شدن خروج همین گاز ها از آب به سمت بالا باعث پایین کشیده شدن هواپیماها به سمت آب می شود که در صورت عدم کنترل هواپیما به داخل آب سقوط می کند ولی در مورد آزمایشی آن این مسئله قابل حل است در صورتی که هواپیما به این محل آشنا بوده و توانایی گرفتن دوباره ارتفاع را در صورت کم شدن ناگهانی آن داشته باشد و همچنین در مورد پیدا نشدن اجساد هواپیماها یا کشتی ها میتوان گفت تعدادی از موارد ناپدید شده در اعماق دریا کشف شده است که نمونه های کشفی با نمونه های غرق شده کاملا تطبیق دارد)
یک دانشمند ژئوفیزیک روسی می گوید: راز مثلث برمودا را کشف کرده است. ولادیلاو بوکرییف معتقد است: راز برمودا طبیعی است, چرا که یکی از شعبه های گرم گلف استریم، با گردش در مسیر عقربه های ساعت در دریای ساکار سوف، با جهش در ساحل فلوریدا به سمت عرض شمالی پیش می رود. برمودا یک گودال بزرگ است. وجود میکرو و ماکرو و گودال هایی در این منطقه، باعث به هم ریختگی جاذبه ای و مغناطیسی می باشند که موجب می شوند دستگاه ها از کار بیفتند و بدن انسان در زیر فشار بسیار سنگین و مرگ آور فرار گیرد. بوکرییف تاکید می کند که گردش آب در مثلث بر مودا، در جهت عقربه های ساعت می باشد و اشیاء را به سوی خود می کشد!
علل فرضی طبیعی []
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
علل فرضی غیر طبیعی []
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست، ارائه شدهاست. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد.
نظریه و توضیحات کوشچه []
لارنس دیوید کوشچه محقق دانشگاه ایالت آریزونا در سال ۱۹۷۵ با انتشار کتابی به نام «اسرار مثلث برمودا برملا شد» اولین نظریه مخالف در این زمینه را منتشر نمود. تحقیقات وی در این کتاب شماری از اطلاعات نادرست و ناسازگار در مقاله بلیتزر را برملا نمود. وی در این کتاب به وجود ناسازگاریهای زیادی در گزارشهای بلیتزر اشاره نمود و گفتههای وی از زبان شاهدان عینی، افراد زنده مانده در حوادث و همچنین تمامی انسانهای درگیر را نادرست و غیرواقعی بیان نمود. وی بیان نمود که بسیاری از اطلاعات مهم در مقاله بلیتزر از قلم افتادهاست و به هیچوجه کاملا بررسی نشدهاست. به عنوان مثال در داستان بلیتزر در مورد مفقود شدن قایق معروفی که قصد داشت دور دنیا حرکت کند و سرنشین آن دونالد کروهرست، بلیتزر به اسرار آمیز بودن این داستان اشاره نمودهاست در حالیکه شواهد روشنی در مورد دلایل مفقود شدن وی در دسترس است و یا همچنین در مورد کشتی حمل ذغال سنگ که بلیتزر آنرا اینطور بیان نمود که کشتی مزبور سه روز پس از ترک بندری در اقیانوس اطلس مفقود شده و دیگر هیچ ردپائی از آن یافت نشد بیان نمود که در گزارشات واقعی کشتی ای با همین نام از بندری در اقیانوس آرام حرکت نمودهاست. همچنین کوشچه معتقد بود که درصد زیادی از حوادثی که بنام اسرار مثلث برمودا یاد شده، کاملا خارج از منطقه مثلث برمودا اتفاق افتادهاست و در اغلب موارد راه اثبات این مدعا بسیار ساده بودهاست. وی با جستجو در مقالات چاپ شده در روزنامههای وقت و همچنین اطلاع از وضع هوای گزارش شده در آن روز توانست وجود مغایرتها در داستانهای بیان شده در مورد اسرار مثلث برمودا را برملا سازد.
نتیجه گیریهای کوشچه []
- شمار کشتیها و هواپیماهای مفقود شده در این گزارشات در مقایسه با شمار کشتیها و هواپیماهای مفقود شده در دیگر مناطق اقیانوس، بهیچوجه زیادتر نبودهاست.
- طوفانهای استوائی و گرمسیری بسیاری در این مناطق گزارش شدهاست و شمار گمشدگان در این گزارشات با توجه به تعداد این طوفانها نا متناسب، عجیب یا اسرارآمیز نمیباشد مضافا اینکه بلیتزر و نویسندگان دیگر در مقالات خود اشارهای به این واقعیت ننمودهاند.
- اعداد و ارقام بیان شده در این گزارشات و تحقیقات آشفته اغراق آمیز مینماید، کشتیها و قایق هائی مفقود گزارش میگردند درحالیکه آنها بلاخره به بندرها با تاخیر بازگشته بودند و این گزارش نشدهاست.
- برخی از این گزارشات در مورد مفقودین درواقع هیچگاه اتفاق نیافتادهاند. بطور مثال حادثهای، با عنوان سقوط هواپیما گزارش شده که مدعاست هواپیمائی مسافربری، در سال ۱۹۳۷ از بندر دیتونا در فلوریدا در مقابل چشم صدها شاهد عینی پرواز نموده و در مثلث برمودا سقوط نمودهاست درحالیکه در روزنامهها محلی آن زمان هیچ نوشتهای در اثبات این شخصی که ادعا میکرد یافت نمیشود.
نتیجه گیری کلی کوشچه در مورد افسانه مثلث برمودا []
افسانهها و داستانهائی که بعنوان اسرار مثلث برمودا وجود دارد، توسط نویسندگانی منتشر شده که عمدا یا سهوا با داشتن تصورات نادرست، دلایل و مستندات ناقص و یا همچنین با پی روی از احساسات (sensationalism) نادرست سعی در نوشتن آنها نمودهاند و این مقالات جعلی و تصنعی میباشند. منبع:بخش انتهای کتاب، صفحه ۲۷۷
مدلین رسبورتگارف دانشمند و محقق ایتالیایی قرن بیستم نیز در مورد بروز حوادث غیر عادی و خارق العاده در این منظقه پس ازتحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده است که اغلب حوادث یاد شده در این منطقه تنها اغراق امیز نشان دادن برخی حوادث عادی بوده اند .برای مثال کشتی فرانسوی (BHG3566) که در سال ۱۹۷۷ در این منطقه ناپدید شد دو روز بعد در بندر ریجسرا دیده شد و شواهد حاکی از گم شدن این کشتی به مدت کوتاهی میکرد در حالی که هنوز هم برخی نویسندگان از این حادثه با نام کشتی ارواح یاد میکنند و بر این باورند که این کشتی در منطقه مثلث برمودا از بین رفته است و در تسخیر ارواح میباشد


صدای مورچه ها ان قدر بلند است که انسان ها قادر به شنیدن صدای ان ها نیستند
چینی ها قادر به ترجمه ی چینی قران شدند
فصل رشد کودکان در فصل بهار افزایش میابد
از انتشارات بهنام. توصیه میکنم حتما بخوانید مخصوصا شیوع طاعون سایه را
آتلانتیس
آتلانتیس (به یونانی: Ἀτλαντὶς νῆσος)، در اسطورههای یونان، جزیرهای افسانهای در آن سوی ستونهای هرکول در اقیانوس اطلس است.
نخستین فرد ساکن این جزیره، اونور، با لئوکیپه ازدواج کرد و صاحب یک دختر به نام کلیتو شدند. خدای حامی جزیره، پوسیدون عاشق کلیتو شد و کلیتو از او پنج جفت پسر دوقلو به دنیا آورد. پوسیدون جزیره را بین پسرها قسمت کرد و پسربزرگتر اطلس را پادشاه جزیره کرد. از این جزیره در نوشتههای افلاطون یاد شدهاست.[۱]
حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد ' افلاطون در رسالهای تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت : «۱۲ هزار سال پیش از این جزیرهای بودهاست بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که...» به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد. وی در رساله دیگری به نام کورتیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره آتلانتیس و تمدن آن نوشت «آتلانتها افزون بر ۲۰ میلیون نفر بودند که در جزیرهای خوش آب وهوا به وسعت ۱۵۴ هزار مایل مربع زندگی میکردند در جنگلهای انبوه آتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک میزیستند و شهرهای آباد آن با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ...»
مطابق گزارش افلاطون «... بر این سرزمین اطلس حکومت میراند که مردم او را ستون آسمان میدانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای آن تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس میدرخشید .» افلاطون ادامه میدهد :«مقدسترین حیوان در نزد مردمان اتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بی شمار میرفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی میشد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگآمیزی کند .» به نوشته افلاطون : «در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانالهای آب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعهها و باغها را سیراب میکردند . اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون میگوید :روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمینهای شرق را داشتند.» اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد . مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیلهای بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلا طون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست آید .او نوشت «اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است
MiSs-Negin |